----------------
~وای ذوق دارم.
هوسوک با لبخند بزرگی گفت و برگهها و پرونده رو دست جونگکوک داد، تهیونگ لبش رو گزید و گفت
+ذوق چیه هیونگ، دارم از استرس میمیرم.~بس کن تهته قراره همهچیز عالی پیش بره، موفق باشین.
هوسوک با ذوق گفت و همونطور که از زوج مضطرب دور میشد غر میداد، جونگکوک کلافه اهی کشید و دستش رو پشت کمر تهیونگ گذاشت و اون رو سمت ماشین هدایت کرد، هردو سوار شدن و سمت بهزیستی که در نظر داشتن روندن.+اول میریم بهزیستی معمولی؟
_ نمیدونم، از دست جونگسان کلافم یعنی چی که فرقی نداره.
جونگکوک با حرص گفت و فرمون رو بین انگشتهاش فشرد.
+کوک، جونگی گفت یه برادر میخواد، براش فرقی نداره که یه هایبرید باشه یا انسان معمولی._ باید داشته باشه.
تهیونگ اخمی کرد و گفت
+داری بچگانه رفتار میکنی، فقط بگو خودت چی میخوای؟_ نمیدونم، من..دوست دارم که یه هایبرید بیاریم ته ولی اگر نتونیم درست مراقبش باشیم چی؟
+تو خودت گفتی که بالای سه سال پس هیچ مشکلی پیش نمیاد عزیزم، تنها نیستی منم کنارتم.
هایبرید زمزمه کرد و کلافه از رفتار عجیب مرد نگاهش رو ازون گرفت و به خیابون داد، بعد از گذشت نیمساعت توی سکوت بالاخره به بهزیستی مخصوص هایبریدها رسیدن.جونگکوک بدون حرفی از ماشین پیاده شد، تهیونگ هم پیاده شد و با گرفتن دست مرد وارد موسسه شدن؛ تهیونگ میتونست از حیاط هم بوی فرومونهای کم و کیوت بچها رو تشخیص بده.
_ استرس داری؟
جونگکوک با صدایی لرزون پرسید.+قبل از اینکه بیایم خیلی نگران بودم ولی الان خوبم.
تهیونگ گفت و محکمتر دست جونگکوک رو فشرد تا به مرد نشون بده اتفاقی نمیوفته و اونا کنار همن، هردو وارد ساختمون شدن و به اتاق مدیریت رفتن، با ورودشون به اتاق خانومی از جاش بلند شد با گرمی بهشون سلام کرد.÷آقای جئون درسته؟
_ بله.
÷ خب ما قبلا باهاتون تماس گرفتیم ولی فکر میکنم بهتره دوباره یه توضیح کوتاه بدم آقایون، ما مدارک شمارو بررسی کردیم و مطمئن شدیم که مواردی مثل اعتیاد، عدم کنترل خشونت، تنبیه فیزیکی و ازین قبیل چیزها پیش نیاد، به علاوه کمیته قبول کردن که از نظر مالی هم صلاحیت دارید، به طور کلی مشکلی وجود نداره.زن لبخند مهربونی زد و با چشمهای براقی گفت
÷اگر مایل باشید میتونیم بریم به بخش بچها فقط بگید چه سنی رو مد نظر دارید؟
_ آم..فکر میکنم بالای سه سال بهتر باشه.
زن سری تکون داد و از پشت میزش بیرون اومد و گفت
÷بفرمایید راهنماییتون میکنم.
YOU ARE READING
MY LITTLE MIRACLE
Fanfiction"تمام شده" کاپل اصلی : کوکوی کاپل فرعی : هوپمین، نامجین ژانر : رومنس، انگست، اسمات، یکم خشن، هایبرید NOVA-NE × جونگی گول میده ملاگب ببلی باشه، تولوهدا بابایی _عزیزم بابایی همه تلاششو میکنه تا ببری رو بباره پیشت، چون خودشم دوست داره مراقبش باشه. ...