part 44

1.3K 197 76
                                    

--------------------

÷باید بگی آلفا.

مرد پیرهن پسر رو توی تنش پاره کرد و با نیشخند به تن لرزونش نگاه کرد.
÷هوم چانشینگ ریده به پوستت، برای این بدن از من اونقدر پول گرفت؟ عوضی لاشخور.

لبخند بزرگی زد که دندون‌های نیش بلندش رو به نمایش گذاشتن، تهیونگ نمیتونست، تمام تنش یخ کرده بود و دست و پاش شدیدا میلرزید، فاصله‌ای تا سکته کردن از ترس نداشت، میدونست اگر یه اصیل مارکش کنه میمیره، بدنش تحمل نداشت باندی بینشون شکل بده.

+پ...پولتو برمیگردونم..هق..توروخدا..
مرد بی‌اهمیت به گریه‌های پسر و التماس‌هاش دستش رو روز تن پسر کشید و از سرما و لرزشش لذت برد، با ناخنش فشاری به وی‌لاین پسر اورد و با خراشیده شدن پوستش خم شد و لیسی بهش زد.

÷اوم...چندبار با جئون خوابیدی؟
با بی‌جواب موندن سوالش فشار دستش رو دور مچ پسر بیشتر کرد و گاز محکمی از شکمش گرفت.
+نکننن..ن...ن..نکن.
÷جواب سوالمو بده، آلفا هم از دهنت نمیوفته فهمیدی؟

سیلی محکمی تو صورت پسر زد و فریاد کشید
÷فهمیدییییییی؟

+هق..ب..بله..الف..فا.

مرد ناگهان جلو رفت و به آرومی سرش رو روی سینه پسر گذاشت، دستاشو رها کرد و به نرمی روی پهلوی پسر گذاشت، زمزمه کرد
÷نمیزنم...من..من نباید بزنم..ببخشید...نمیزنم...نمیزنم...نمیزنم...نمیزنم..

+هق..بزار برم خ..خواهش میکنم.
با فشار محکم دست مرد روی پهلوی آهی کشید و تنش رو جمع کرد، درد هیت و چیزی که مرد بهش تزریق کرده بود حالش رو بدتر میکردن، با تیر کشیدن دوباره شکمش هقی زد و چنگی به زمین زد.

÷ ازش خلاص میشم، یروز ازش خلاص میشممم.

مرد از روی تنش بلند شد و نگاهی به بدن بی‌حالی انداخت، پسر دیگه حتی نمیتونست درست حرکت کنه.
+د..درد میکنه.

÷ هوم بوی چوب میدی، خیلی بوی خوبی داره.

مرد کمربند پسر رو باز کرد و شلوارش رو دراورد دوباره بالا اومد و گاز آرومی از گردن پسر گرفت.

÷میخوام یجوری بک..فاااااااک

با درد وحشتناکی که توی پایین تنش پیچید عقب کشید و به پسر که زانوش رو محکم روی دیکش کوبیده بود نگاه کرد، چشماش از عصبانیت برق میزدن، به تهیونگ که تمام تلاشش رو برای بیرون رفتن  میکرد نیشخندی زد و سمتش حمله کرد، دست‌های پسر رو بالا سرش پین کرد و مشتش رو توی صورتش فرو اورد؛ ضربه دوم و سوم رو به ترتیب زد و به خونی که روی صورت هایبرید جاری میشد پوزخند زد.

÷دفعه بعدی که اینکارو بکنی میمیری، فهمیدی؟ گفتممم فهمیییدییی.

+ب..بله آلفا..
مرد با عصبانیت عقب کشید و لگدی به وسط پایه پسر زد و باعث داد بلندش و جمع شدن بدنش شد، توفی جلوش انداخت و از سوله خارج شد.

MY LITTLE MIRACLEWhere stories live. Discover now