part 56

1.1K 221 146
                                    

----------------

+این.. زیادیه کوکی.
_ نه بیبی، تحمل کن.
+ درسته؟
_ نه زاویه آرنجت مناسب نیست، دست منو نگاه کن ،باید اینجوری دمبلو نگه داری و دستتو کامل باز نکن تا دستت آسیب نبینه.

پسر حرکت مرد رو تکرار کرد، جونگکوک لبخند مهربونی زد و گفت
_ آفرین دقیقا همینجوری ادامه بده، من حواسم به شمارش هست، خیلی سریع دستتو جمع نکن تا عضلاتت پیشتر کار کنن.

+چشم.

هایبرید حرکت رو ادامه داد، دفعات آخر میتونست به وضوح لرزش دست و بازوش رو ببینه.
+خسته شدم.
_ یکی دیگه، اخریشه.

پسر با خستگی حرکت آخر رو رفت، جونگکوک دمبل رو از دستش گرفت و کنار گذاشت.
_ آفرین لیتل‌بوی، خب ستت کامل شد میریم برای پا، دکترت گفت باید از فشار پایین شروع کنیم تا آسیبی به زانو وارد نشه بیا اینجا.

پسر چهرش رو جمع کرد و گفت
+جونگکوکی توروخدا بسه، دارم از خستگی میمیرم.
_ تنبلی نکن توله، بیا ببینم.

دستش رو دور کمر پسر گذاشت و اون رو سمت دستگاه بعدی کشوند.
_ خب ببین من چطوری انجامش میدم.

مرد پاش رو زیر میله برد و گفت
_این برای پشت پاست، باید یکم بالاتر از پاشنه رو زیر این میله بزاری و بعد پاتو به پشت جمع کنی ببین.

مرد حرکت رو چندبار تکرار کرد و پرسید
_فهمیدی؟
+اوهوم.
_ خب بیا ببینم چیکار میکنی.

پسر روی صندلی دستگاه به شکم دراز کشید و پشت پاش رو درست جوری که جونگکوک گفت زیر میله گذاشت و سمت خودش جمع کرد.
_ افرین‌، تا همینجا بیار خیلی هم نباید جمع بشه.

هایبرید چشمی زمزمه کرد و شروع کرد، جونگکوک به بدنش نگاه کرد تا مطمئن بشه درست انجام میده، انحنای کمر پسر زیاد بود، باسن نسبتا برجسته‌ای داشت و رون‌هاش این اواخر تپل‌تر شده بودن.
_ هوم، درسته برو.

مرد دوباره نگاهش رو به بدن پسر دوخت و لبش رو گزید.
_ بسه عزیزم، زانوت خوبه؟
+آره ولی حس میکنم پاهام خیلی خسته شد، انگاری توشون خالیه.
_ باشه، فقط اسکات هم بزنی تمومه دلبرکم.

+باشه.
تهیونگ از روی دستگاه پایین اومد و دستی به پیشونی عرق‌کردش کشید و به جونگکوک که جلوی آینه ایستاده بود نگاه کرد و سمت مرد رفت.

_ خب باید پاهاتو یکم بیشتر از عرض شونه‌هات باز کنی، دستاتو جلو تنت جمع کن یا توی هم قلابشون کن، پنجه پات یکم باید به بیرون کج باشه، بعد باید زانوهات رو خم کنی و باسنت رو ببری عقب، تصور کن میخوای روی صندلی بشینی ،فقط حواست باشه تا جایی برو پایین که رونات با زمین توی یه خط باشه، زانوت نباید از پنجه پا جلوتر بره، پشتت رو مثل من صاف نگه دار، و نفست رو حبس نکن.

+این خیلی راحت بنظر میاد.
_ جدی؟ انجامش بده توله.
پسر جلوی آینه ایستاد و سعی کرد همه نکاتی که مرد گفت رعایت کنه.
+درست واستادم؟
_ یکم پنجه پاتو بده بیرون پشتت هم صاف باشه،آفرین.

MY LITTLE MIRACLEWhere stories live. Discover now