-------------------------
+یسسسسسس.
_ پسر خودمه دیگه.جونگکوک با ذوق به جونگسانی که به سختی دمبل یک کیلویی رو بلند کرده بود گفت و به سرعت دمبل کوچولو رو از دست پسر گرفت و اون رو محکم توی آغوشش کشید.
_ وای آخرش منو میکشی، سه سالته هنوز بوی نینی میدی.
×بابا جونگی لو بزال پایین.( بابا جونگی رو بزار پایین.)
_ نمیخوام جونگی مال خودمه.×پاپا کمک.
تهیونگ با خنده جلو رفت و پسربچه رو از دست جونگکوک گرفت و روی زمین گذاشت و رو به مرد گفت
+چرا امروز اینقدر شیطنت میکنی؟
_ نمیدونم..من شیطنت نمیکنم، تو و جونگی زیادی کیوتبازی درمیارین، منم نمیتونم تحمل کنم و دلم میخواد فشارتون بدم.+ ما کجا کیوت بازی درمیاریم، جدیدا دیوونه شدی کوکی.
_ اوم، دیوونه تو، اون فرومون لعنتیت منو میکشه توهم مدام قویترش میکنی.تهیونگ آروم خندید و گفت
+تایممون ده دقیقه دیگه تموم میشهها حرکت بعدی رو بگو.جونگکوک سری تکون داد و پسر رو سمت یکی از دستگاههای باشگاه کشوند و گفت
_ منو ببین چطوری میرم.پشت دستگاه نشست و دستههارو گرفت و به عقب کشید و چندبار حرکت رو تکرار کرد و حین انجامش نکات لازم رو گوشزد کرد؛ تهیونگ پشت دستگاه نشست و دقیقا کاری که مرد ازش خواست رو انجام داد.
_ عالیه بیبی، آرنجتو کمتر خم کن، آفرین.
بعد از یک دقیقه گفت
_ کافیه، خوبه عزیزم.تهیونگ با خستگی از پشت دستگاه بلند شد و کنار جونگکوک ایستاد و گفت
+سرد کنیم؟
_ اره، بیا اینجا.بعد از انجام دادن چندتا حرکت کششی هردو مشغول تعویض لباسهاشون شدن.
×بابا، جونگی یه کالی کلد، کمک.( بابا جونگی یکاری کرد، کمک.)جونگکوک پیراهنش رو روی نیمکت انداخت و با خنده سمت جونگی رفت و گفت
_ باز چیکار کردی بچه؟جونگی به دستگاهی که روشن کرده بود اشاره کرد و گفت
×جونگی اینو هلاب کلد، ببهشید.( جونگی اینو خراب کرد، ببخشید.)مرد با نیش باز به دستگاه که صفحه کوچیک و لرزونی داشت اشاره کرد و گفت
_ خراب نکردی فرشته بابا، بیا اینجا واستا.جونگی با گرفتن دست پدرش روی صفحه ایستاد و بخاطر لرزش تمام بدنش شروع به خندیدن کرد، تهیونگ با صدای قهقهه جونگسان پیش اونها رفت و با دیدن وضعیتشون شروع به خندیدن کرد، جونگکوک روی دستگاه ایستاده بود و جونگی که از خنده قرمز شده بود توی بغلش گرفته بود و میخندید.
+وای دیوونهها بیاین پایین، الان مدیر باشگاه میاد بیرونمون میکنه.
جونگکوک با خنده پایین اومد و گفت
_ وای، خیلی باحاله بیا برو روش واستا.
YOU ARE READING
MY LITTLE MIRACLE
Fanfiction"تمام شده" کاپل اصلی : کوکوی کاپل فرعی : هوپمین، نامجین ژانر : رومنس، انگست، اسمات، یکم خشن، هایبرید NOVA-NE × جونگی گول میده ملاگب ببلی باشه، تولوهدا بابایی _عزیزم بابایی همه تلاششو میکنه تا ببری رو بباره پیشت، چون خودشم دوست داره مراقبش باشه. ...