--------------------
یک ساعتی از ملاقاتشون با پنج مرد هیکلی گذشته بود، جونگکوک سه نفر رو قبول کرده بود و قرار بود از فردا صبح کارشون رو شروع کنن، قرارداد اولیه برای یک ماه آینده بود و اگر بازم نیاز به حضورشون بود قرارداد تمدید میشد، کوک موقعیت رو برای همشون توضیح داد و محل استقرارشون رو مشخص کرد، ساعتی بعد فردی برای نصب دوربین و اتصال شبکه پیششون اومد
تهیونگ واقعا از دیدن این همه آدم غریبه و اجبار به حرف زدن باهاشون خسته و مضطرب بود؛ حدود پنج دقیقه دیگه کلاسش با جونگین شروع میشد و اون به شکل مفتضحی آمادگی جواب دادن هیچ سوالی درمورد انتخاب رشته و علایقش نداشت، نگرانی بابت نگفتن نمره آزمونش به جونگکوک هم آزارش میداد، نهایتا دلش رو به دریا زد و سمت مرد که با دقت به دوربیندرحال نصب زل زده رفت و کنارش ایستاد.
+جونگکوکی هیونگی؟
_ بله عزیزم؟
مرد نگاهش رو گرفت و به هایبرید که گوشهای آویزونش نشان از ناراحتیش میدادن دوخت.
+یه چیزی میگم، قول بده که عصبانی نمیشی._ تهیونگ، تو بدترین حرف دنیا رو بهم بزنی بازم بهت آسیب نمیزنم.
خاطرات سریعا جلوی چشم پسر زنده شدن، اینکه چطور جونگکوک گلوم رو میفشرد و به دیوار فیکسش میکرد، دست خودش نبود احتمالا تا آخر عمر این صحنه توی ذهنش میموند.+جونگین...نمره آزمونمو گفت.
لبخندی به پسر زد و گفت
_ میدونی که حتی اگر صفر گرفته باشی بازم اشکالی نداره.هایبرید با امیدواری کمرنگی جواب داد
+خب..صفر نیست، از صد تا سوال هفتادوشیش تا درست بود، بقیشون غلط بودن یا بلد نبودم و نتونستم جواب بدم.مرد بزرگتر لبخند مفتخری زد و دستش رو بین موها و گوشهای پسر کشید و بلند گفت
_ هیونگااا، پسرم یه نمره عالی اورده.جیمین با خوشحالی نگاهشو از تلویزیون گرفت و پرسید
€ چند؟_ هفتاد و شیش از صد، جایزه چی براش بگیریم؟
هایبرید با تعجب بامزهای به مرد نگاه کرد، جایزه؟ولی نمرش که خوب نبود.
+هیونگی بالاترین نمره این آزمون 84 بوده.مرد ابروهاش رو با ناباوری بالا انداخت و گفت
_ واقعا؟ خدای من، این فوقالعادست تهیونگ، باورم نمیشه.+چی؟
پسر نمیتونست باور کنه، یعنی جایزه میگرفت، گوشهاش با هیجان روی سرش وول میزدن و ثابت نمیموندن، دمش به طرفین تاب میخورد و کم کم لبخند خجلی چهرش رو روشنتر نشون میداد._ هیونگ خیلی بهت افتخار میکنه کیوتی.
لبخند مستطیلی شکلش با صدای زنگ دووم زیادی نیورد، جونگکوک در رو باز کرد و جونگین رو داخل دعوت کرد.
_ بفرمایید آقای کیم، امروز بخاطر نصب دوربین یه مقدار سروصدا بیرون اتاق هست، اگر مشکلی داره میتونید داخل یکی از اتاقهای مهمان طبقه بالا کلاس رو برگزار کنید.
![](https://img.wattpad.com/cover/365976173-288-k694551.jpg)
YOU ARE READING
MY LITTLE MIRACLE
Fanfictionکاپل اصلی : کوکوی کاپل فرعی : هوپمین، نامجین ژانر : رومنس، انگست، اسمات، یکم خشن، هایبرید NOVA-NE × جونگی گول میده ملاگب ببلی باشه، تولوهدا بابایی _عزیزم بابایی همه تلاششو میکنه تا ببری رو بباره پیشت، چون خودشم دوست داره مراقبش باشه. ----------- ا...