part 27

1.5K 183 33
                                    

------------------------------------


جونگکوک کامل ماشین رو نگه‌نداشته بود که تهیونگ جونگ‌سان رو محکم‌تر توی آغوشش فشرد و پیاده شد و وارد بیمارستان شد، سمت بخش دوید و با صدای نسبتا بلندی اولین پرستاری که دید رو صدا کرد
+ببخشید، خانومممم.

پرستار سمتشون اومد و با صدا کردن چند نفر دیگه خواستن جونگ‌سان رو از هایبرید بگیرن ولی پسر کوچولو محکم‌تر به تهیونگ چسبید.

+تو..بغلم معاینش کنین لطفا ولم ن..نمیکنه.

پرستاری سریعا با پد خون روی صورت و چونه پسر رو پاک کرد، تهیونگ دستای جونگی رو نگه‌داشته بود تا با وول زدن مزاحم کار پرستارا نشه.

÷زیر چونش یه پارگی کوچیک داره، چون جایی نیست که تحت کشش باشه میشه با چسب بخیه درستش کرد، باید داخل دهنش رو چک کنیم، چه اتفاقی براش افتاده؟

+ن..نمیدونم وقتی رسیدیم خونه اینجوری شده بود.

دکتر ابرویی بالا انداخت و پرسید
÷رابطتون با بیمار چیه؟
+پسرمه.

دکتر سری تکون داد و اینبار رو به جونگ‌سان گفت
÷ گوش بده پسر خوب، اتفاقی که برات افتاده خیلی جدی نیست، باید آروم باشی و نترسی باشه؟ میخوام دهنتو آروم باز کنی تا بتونم چکش کنم باشه؟

جونگی به سرعت دهنش رو باز کرد، درد داشت و فقط میخواست زودتر خوب بشه، دکتر با دستگاه خاصی که تهیونگ نمیدونست چیه خون توی دهان پسر رو تمیز کرد و مشغول بررسی شد.

÷ چیز خیلی جدی‌ای نیست، زبونش بخیه نمیخواد، ولی پارگی لثه باید بسته بشه، یه عکسم برای دندونش لازمه.

+ا..الان باید چیکار کنیم؟

÷اول از همه لطفا از خودتون جداش کنید، واقعا توی این وضعیت نمیتونم کاری انجام بدم.

تهیونگ سری تکون داد و در گوش جونگ‌سان گفت
+ لطفا ولم کن عزیزم، میزارمت روی تخت و دستتو میگیرم، هیچی نمیشه باشه؟

پسر کوچولو چیزی نگفت ولی بدنش رو شل کرد و به تهیونگ اجازه داد تا جابجاش کنه، بعد از درست کردن جای جونگ‌سان دکتر داروی بی‌حسی رو به لثه و زیر چونه پسر تزریق کرد، تمام مدت جونگ‌سان بی‌صدا گریه میکرد و تهیونگ لحظه‌ای نگه‌داشتن دستش و نوازشش رو متوقف نکرده بود، دکتر بعد از تمیز کردن زخم و ضدعفونی کردنش، اون رو خشک کرد و مشغول چسبوندن اونها شد.

+آفرین عزیزم، جونگی ما خیلی قویه، یه کوچولو دیگه مونده پسر قشنگم.

_ میدونی چقدر گشتم تا پیداتون کنم لعنتی؟
صدای نسبتا بلند جونگکوک تهیونگ رو از جا پروند.
+ب..ببخشید، حواسم نبود.

جونگکوک بی‌توجه به هایبرید جلو رفت و از دکتر پرسید
_پسرم چیشده؟

÷ همونطور که می‌بینید من مشغول کارم، میخواید ولش کنم و براتون توضیح بدم؟ نظرتون چیه بجای اینطور رفتار کردن، همسرتون رو بغل کنید و آرومش کنید و ازش بپرسید چه اتفاقی برای پسرتون افتاده؟ حال بدشون رو هرکسی از دور متوجه میشه بعد شما بجای آروم کردنشون دارید دعوا میکنید؟

MY LITTLE MIRACLEWhere stories live. Discover now