part 71

2.1K 312 194
                                    

--------------

با گرمای شدیدی که احساس کرد با بدخلقی بیدار شد و روی تخت نشست، نگاهی به پدرش انداخت که غرق خواب بود، برگشت و پشت‌ سرش رو نگاه کرد و در کمال تعجب پاپاش رو توی حال بدی دید، چرا اینقدر عرق کرده بود؟ دستشو روی شونه هایبرید گذاشت و فشرد.
×پاپا؟

_ چیشده جونگی؟
جونگکوک با گیجی پرسید و نگاهی به اون دو انداخت، بخاطر حس عجیبی که توی پایین‌تنه و بدنش داشت بیدار شده بود و بلافاصله صدای جونگی رو شنیده بود.

×پا‌پا حالش بده.

_ واقعا؟
مرد روی تخت نشست و دستی به پیشونی تهیونگ کشید و با ناله آرومش لبش رو گزید.
_ چیزی نیست، چون کنار هم خوابیدیم گرمش شده، میخوای بری توی اتاقت بخوابی؟

×جونگی بله با آجوما کالتون ببینه؟( جونگی بره با آجوما کارتون ببینه؟)

_ برو پسرکم، اشکالی نداره.
جونگکوک پسر رو به آرومی از تخت پایین گذاشت و به دویدن بامزش و خروجش از اتاق نگاه کرد، بلافاصله با رفتن پسربچه بلند شد و دررو قفل کرد، سمت تهیونگ رفت و صورت پسر رو نوازش کرد.

_عزیزم؟ پاشو وگرنه حالت بد میشه.
+هوم.
_ پاشو قربونت برم.
+درد دارم.
_ میدونم عزیزم، میخوای بریم تو حمام؟
+نمیدونم.

مرد پسر رو بلند کرد و وارد حمام شد، پسر رو روی سکوی کنار وان نشوند و آب رو چند درجه خنک‌تر از حالت عادی تنظیم کرد و به پر شدن وان خیره شد.
+لباسامو در میاری؟

جونگکوک سری تکون داد و با کمک پسر اون رو برهنه کرد و به پسر کمک کرد تا داخل وان بشینه، خودش هم شلوارک و لباس‌زیرش رو دراورد و پشت‌سر هایبرید نشست.

+خوبی؟
تهیونگ با نگرانی پرسید و به مرد نگاه کرد، جونگکوک لبش رو گزید و گفت
_ بجز اینکه توی شکمم حس عجیبی دارم و مارکم داره گردنمو میسوزونه و همونطور که میبینی تحریک شدم هیچ مشکلی نیست عزیزم.

مرد با لبخند مسخره‌ای جملش رو تموم کرد و باعث خنده کوتاه تهیونگ شد، پسر سمت جونگکوک برگشت و روی پاهای مرد نشست، دستاشو دور گردنش حلقه کرد و بدنشون رو بهم چسبوند.
+میشه انجامش بدیم؟
_ نباید سروصدا کنی بیبی، ساعت هفت شبه و همه بیدارن.

+باشه.
جونگکوک دم پسر رو نوازش کرد و به افتادن گوش‌های بامزش روی سرش لبخندی زد، چنگی به باسن پسر زد و انگشت‌هاش رو به ورودی هایبرید رسوند.

+خب بوسم کن بی‌ادب.
پسر با ناراحتی گفت و بخاطر کشیده شدن انگشت مرد روی ورودش آهی کشید.
_ اینقدر کیوت نباش.

مرد با حرص واضحی گفت و بوسه عمیقی رو با پسر شروع کرد، زبونش رو روی لب‌های اون کشید و فشار انگشت‌هاش رو روی ورودی پسر بیشتر کرد، هایبرید ناله‌ آرومی کرد و چنگی به بازوی مرد زد.

MY LITTLE MIRACLEWhere stories live. Discover now