30

145 22 0
                                    

من مثل یک گرایش جنسی
در انحرافی از کلماتم
بی احتمال! درک جنونم!
بی جنسیت! تجسّمِ ذاتم!

ترکیب بی قراری و صبرم
آتشفشانِ بر سرِ کوهم
بی اعتنا به فاعل و مفعول
سرگرمِ عشقبازیِ روحم

لذّت ببر!... چگونه؟!... مهم نیست!
من که توام! چرا نگذارم؟!
ای آخرین دلیلِ همیشه
من هیچ چیز جز تو ندارم

بی جنسیت سوار به تختم
آمیزه ی تخیّل و دردم
با اینکه هیچ چیز نبودم
با اینکه هیچ کار نکردم

لذّت ببر تمام جهان را
وصلم به دست هات، به موهات
به چشم هات... هات... نفس هات...
ای شکّ بی نیاز به اثبات!

کلّ جهان به جز تو مهم نیست
غیر از تو که تمام جهانی
آغوشتر بگیر شبم را
شاید مرا به من برسانی

شاید که جیغ و داد شوم باز
شاید مُدام اشک بریزم
شاید که ایده آل نباشم!
دیوانه ام! ببخش عزیزم!

این قرص چیست داخل لیوان؟
این تیغ چیست بر مچِ دستم؟
بی جنسیت برای تو بودم
بی جنسیت برای تو هستم

این دوستت ندارم و دارم
چسناله های تلویزیون است!!
این سکس نیست... این هیجان نیست...
این عشق نیست... شرح جنون است!

دلخور نشو از این همه پوچی
من ذات روح های اسیرم
وصل است زندگیم به یک حرف
یعنی بگو: بمیر!... بمیرم!

ارضام کن به برق نگاهت
ارضام کن به گرمی خنده
حل کن شب مرا وسط لب
ای آخرین نجات دهنده!

تنهام مثل گریه پس از سکس
یا روح آدمی متفاوت
از تو ادامه می دهم «ای یار»
«سنگین... صبور...» غمگین... ساکت...

PoetryWhere stories live. Discover now