غزلی قدیمی از مجموعهی "بعد از باران، قبل از تبعید":
.
قاطیِ قاطیام! درد تو در سرم
ای دردسرترین! من واقعاً خرم!!
.
زل میزنم به «هیچ»، مشروب میخورم
مشروب میخورم با دوستدخترمدر فکر چشمهات! مهدیِ تو فدات!
نذر سلامتیت هر پیک آخرم!!
.
این آخرِ خوشیست! یک عمر، خودکشیست!
از پشتبام تو هر جرعه میپرمآنقدر قاطیام که حس نمیکنم
از گریه یا شراب خیس است دفترماین گریه حقّ من، که کون لقّ من!!
امشب که از خودم بدجور بدترم
.
«من کمتحمّلم» امشب خلِ خلم
مانند امشبند شبهای دیگرم!چشمان مست تو، چشمان مست من
تو گریهآوری، من شرمآورم!عمرم به باد تو... در سکس، یاد تو!
ای عاشقاً حریم!! ای واقعاً «حرم»
.
پوچ است دست راست، پوچ است دست چپ
بازیت مسخرهست! هرگز نمیبَرَمچیزم که هیچچیز! فحشم بده عزیز
اگزوز خاورم! شیر سماورم!!
.
هر روز میکنم گریه برای تو
هر شب غریبهای را توی بسترمکه مبتلا کنی، شاید دوا کنی
ای عشق! حاضری؟! ای مرگ! حاضرمقاطیِ قاطیام از هر چه هست و نیست
بر روی شعر و شهر بالا میآورم...
YOU ARE READING
Poetry
Poetry"شعر" یک لحظه "مکث" در گیجیست زندگی یک سقوط تدریجیست گزیده شعر های سید مهدی موسوی