109

28 2 0
                                    

گاهی کلافه از در و دیوارم
گاهی شب است... توی سرم مرگ است
تنهام مثل گریه‌ی بعد از سکس
تنها رفیق دُور و برم مرگ است
از اتّفاق خوب نگو با من!
چون اتفاق خوب‌ترم مرگ است!!
.
گم می‌شوم یواش در اینترنت
یک اسم خنده‌دار پس از هشتگ!
زل می‌زنم به قرص سفید و سبز
زل می‌زنم به تیغ‌تر از هر رگ
زل می‌زنم به شیشه‌ی سم بر میز
در کوچه‌ها صدای پلیس و سگ

بدجور درهم است، گره خورده
آشفته است مثل جهان، گیسم!
قلبم پرنده‌ای ست که می‌لرزد
از گریه‌ی نکرده‌ی خود خیسم
باید برای مرتبه‌ی آخر
یک جمله‌ی جنون‌زده بنویسم

باید که تایپ کرد: «خداحافظ...»
باید که تایپ کرد که: «غمگینم...»
باید که تایپ کرد: «در این کابوس
باید در انتظار چه بنشینم؟!»
باید که تایپ کرد که: «می... می... می...»
چیزی به غیر اشک نمی‌بینم!

گم می‌شوم یواش در اینترنت
در عکس‌ها و خاطره‌هایی که...
در روزهای خوبِ پر از خنده
در فیلم‌ها و بغض صدایی که...
در بحث‌های مسخره با دنیا
در آدمِ رسیده به جایی که...
.
با گریه پاک می‌کنم آهسته
هر چیز را که شامل «من» باشد
هر زن که حرف می‌زده با دنیا
هر مرد را که عاشق زن باشد
هر عکس و حرف و متن و صدا باید
در انتظار پاک شدن باشد!

در انتظار پاک شدن هستند
هر اسم یا شماره‌ی در گوشی
هر لحظه‌ای که باورشان کردم
در خاطرات عشق و هماغوشی
من با فشار دادنِ یک دکمه
تبدیل می‌شوم به فراموشی

من مردنِ مجازیِ یک هیچم!
زن واقعیّتی ست که افسرده ست
دلخوش به هیچ روز قشنگی نیست
سرخورده است... مثل تو سرخورده ست
لبخند می‌زند به جهان امّا
زن در میان ذهن خودش مرده ست

.
من ناامیدم از همه چی، از هر...
جز عشق توی بغض صدای تو
من ناامیدم از همه چی، از هر...
جز حرف‌ها و خاطره‌های تو
با اینکه کلّ زندگی‌ام مرگ است
باید ادامه داد برای تو...
.

PoetryWhere stories live. Discover now