103

21 1 0
                                    

کشتنِ یک درخت با چاقو
کشتن لایه ی اُزون با دود
کشتن گریه های یک همجنس
که کمی قبل، عاشق من بود

کشتن روزهای بارانی
وسط چترهای یک نفره
بستن پنجره به سمت بهار
کشتن خواب های یک حشره

کشتن بچّه ی گدا با داد
کشتن یک «ترنس» با خنده
پشت کردن پس از هماغوشی
کشتن یک زن پناهنده

کشتن شوق توی مدرسه ها
کشتن جیک‌جیک‌ها با بوق
وسط کافه های روشنفکر
کشتن شعرِ «شاملو» و «فروغ»
.
کشتن روزنامه با سانسور
کشتن عشق توی خطبه ی عقد
کشتن آبگوشت با کنسرو
کشتن حسّ شعر با یک نقد

کشتن صبحِ زود با ترافیک
کشتن اعتماد با تردید
کشتنِ وحشیِ تو! زیر لباس
کشتن کشف تازه با تقلید

کشتن درد مشترک با مرز
کشتنِ مرگ! با عزاداری
کشتن یک غریزه ی سرکش
وسط سکس های تکراری

کشتن کارگر، تهِ هر ماه
کشتن یک عقیده با زندان
کشتن خواب با صدای موبایل
کشتن خانواده با چمدان

کشتن آفتاب با پرده
کشتن خاطرات با الکل
کشتن بوی عشق در حمّام
کشتن درد با ترامادول

رد شدن بی نگاه، بی احساس
کشتن بچّه ای سرِراهی
وسطِ تُنگ، توی آکواریوم
کشتن خواب های یک ماهی

.
قاتلانِ همیشه ی خونسرد
روی لب های محوشان لبخند
قاتلانی که در تمامی عمر
در کنار من و شما هستند

قاتلان بدون انگیزه
خالی از شوق و وحشت و کینه
قاتلانی شبیه یک تصویر
که به ما زل زده در آیینه!

PoetryWhere stories live. Discover now