87

40 8 11
                                    

هزار ردّ كبود نشسته بر دوشم
دوباره فحش بده، بزن در گوشم

نشسته بر دوشم، هزار ردّ كبود
در اينهمه مردي ست كه هيچ وقت نبود

مرا بكُش هر شب به شكل قانوني
كه لذّت محض است در اين تن خوني

به آستانه ي درد، به لذّت تحقير
مرا بگير و بكش، مرا بگير و بمير

به جاي ضربه ي دست، به ردّ بوسه ي داغ
مرا بزن به جنون، مرا بزن شلاق

رهام كن امشب در اين خودآزاري
مرا شكنجه بكن كه دوستم داري!

براي تو تسليم، براي تو مردن
كه دوستت دارم در اين كتك خوردن

به پات افتادن، تمام فلسفه ام
بهشت آن لحظه ست كه مي كني خفه ام

به دست و پا زدنم ميان گريه و خون
مرا بكوب به در، مرا بزن به جنون

كنار تو هستم به شادي و ماتم
بدون هيچ دليل بكن مجازاتم

مرا تصوّر كن شبيه يك برده
كه عاشقت بوده كه باورت كرده

دوباره فحش بده كنار هر دستور
به هر طرف رفتي مرا ببر با زور

به داغ كردن تو، به لذّت داغيت
به خنده اي كمرنگ پس از بداخلاقيت

دوباره با تركه بزن كف دستم
دوباره خواهم گفت كه عاشقت هستم

به درد چسبيدن، به عشق اجباري
هميشه تسليمم در اين خودآزاري

مرا شكنجه بكن بزن به بي رحمي
كه گريه هاي مرا فقط تو مي فهمي

صدام كن با فحش، صدام كن با داد
اگرچه اين برده به پاي تو افتاد

هميشه فريادم اگرچه خاموشم
جلوي چشم همه بزن در گوشم

از اينهمه خوبم، از اينهمه مستم
كه عاشقم هستي، كه عاشقت هستم

BDSMa 😂😂😂

PoetryWhere stories live. Discover now