هزار ردّ كبود نشسته بر دوشم
دوباره فحش بده، بزن در گوشمنشسته بر دوشم، هزار ردّ كبود
در اينهمه مردي ست كه هيچ وقت نبودمرا بكُش هر شب به شكل قانوني
كه لذّت محض است در اين تن خونيبه آستانه ي درد، به لذّت تحقير
مرا بگير و بكش، مرا بگير و بميربه جاي ضربه ي دست، به ردّ بوسه ي داغ
مرا بزن به جنون، مرا بزن شلاقرهام كن امشب در اين خودآزاري
مرا شكنجه بكن كه دوستم داري!براي تو تسليم، براي تو مردن
كه دوستت دارم در اين كتك خوردنبه پات افتادن، تمام فلسفه ام
بهشت آن لحظه ست كه مي كني خفه امبه دست و پا زدنم ميان گريه و خون
مرا بكوب به در، مرا بزن به جنونكنار تو هستم به شادي و ماتم
بدون هيچ دليل بكن مجازاتممرا تصوّر كن شبيه يك برده
كه عاشقت بوده كه باورت كردهدوباره فحش بده كنار هر دستور
به هر طرف رفتي مرا ببر با زوربه داغ كردن تو، به لذّت داغيت
به خنده اي كمرنگ پس از بداخلاقيتدوباره با تركه بزن كف دستم
دوباره خواهم گفت كه عاشقت هستمبه درد چسبيدن، به عشق اجباري
هميشه تسليمم در اين خودآزاريمرا شكنجه بكن بزن به بي رحمي
كه گريه هاي مرا فقط تو مي فهميصدام كن با فحش، صدام كن با داد
اگرچه اين برده به پاي تو افتادهميشه فريادم اگرچه خاموشم
جلوي چشم همه بزن در گوشماز اينهمه خوبم، از اينهمه مستم
كه عاشقم هستي، كه عاشقت هستمBDSMa 😂😂😂
YOU ARE READING
Poetry
Poetry"شعر" یک لحظه "مکث" در گیجیست زندگی یک سقوط تدریجیست گزیده شعر های سید مهدی موسوی