شعری از مجموعه "انقراض پلنگ ایرانی...":
.
از روزهای ماست کنار چیپس
از روزهای چیپس کنار ماست
از گیج در مصاحبهی کاری
از مُهرِ رد مقابل هر درخواستاز گریه با قدم زدنِ تهران
در روزهای ملتهب برفی!
افسردگی بعد تجمّعها
آغوش در نتیجهی بیحرفیاز ساندویچ خوردنمان در پارک
از سینمای آنهمه تاریکی
از لحظهی توقّف متروها
حسّی عجیب موقع نزدیکیاز فیلمهای ِ کُند ِ اروپایی
سیگار روی تخت کشیدنها
سرمای بیبخاری بهمن ماه
از گریه زیر چند پتو تنها!از بحث توی تاکسی و دانشگاه
از بحث توی کافه و مهمانی
از روزهای بیخبری از دوست
از مرگ یک پرندهی زندانیپوشیدن لباس یقهاسکی
از ترس ردّ بوسهی بر گردن
تا صبح پای کامپیوتر بودن
با اسمهای مسخره چت کردناز پُک زدن به پوچی آینده
از خنده در توهّم سیگاری
انگشت با علامت پیروزی
در عکسهای جشن و عزاداریاز لحظهی دویده شدن در شب
از جملهای نوشته شده با رنگ
از گوش دادنِ به صدایی دور
از گریههام در وسط آهنگاز گیر دادنِ به کجا بودی
به چند تا شمارهی در گوشی
از مرز مالکیّت انسانی
بحثی عمیق! بعد هماغوشیباهم، بدون هم، بغل هم، هم...
با حرکت قطار، سفر رفتن
از خستگی اینهمه تکراری
از سمت تو به سمت تو در رفتن!از خستگیم، از هیجان، از داغ
با چشمهات رو به غم آوردن
از نان و تخممرغ شدن هر روز
از روزهای پول کم آوردناز تلخ و شور در بغل دریا
خود را میان آب، رها کردن
دیوانگی تجربهای تازه
دیوانهوار تجربه را کردناز ساز و سیخ و سوسک در آن سرما
از شعر و از شراب و شب و شانه
فریادهای خونی ما در باد
از داستان عشق دو دیوانهاز لحظهی فرار تو از هر مرز
از دستبند خستهی من لابد!
از لحظهی جدایی ما از هم
از لحظهی جدایی ما از خودماییم و انتظار فراموشی
به هیچ چیز، هیچ نیازی نیست
تنها دلیل زندگیام مرگ است
با اینکه مرگ، آخر بازی نیست...نمیدونم این شعرو قبلا گذاشتم یا نه اگر گذاشتم ممنون میشم اطلاع بدین :|🖕مرسی اه
YOU ARE READING
Poetry
Poetry"شعر" یک لحظه "مکث" در گیجیست زندگی یک سقوط تدریجیست گزیده شعر های سید مهدی موسوی