شبیه بولدوزرم! چون که زندگی خشن است
تمام دنیا از مرگ باغ مطمئن است!چه کوچک است و غم انگیز آرزوهاتان!
بهشت گاو پر از کاه و یونجه و پهن استشبیه بولدوزرم حمله ور به هر چیزی
به شور و حال بهار و به باد پاییزیبه عم قزی غریب و به گاو بی پستان
به برف های زمستان و داغ تابستانشبیه بولدوزرم حمله ور به هر ایده
به آنچه قدرت در مغزهایمان ریدهبه اعتقاد به هر آرمان و آینده
به هر کنش که تصور کنی به جز خنده!شبیه بولدوزرم حمله ور به سطح زبان
اثاثیاست هر واژه-احمدِ نگران!!تضاد دودویی خوب و بد، درست و غلط
یه جور توصیه ی مردسالارانه ی آلت مدار در مورد ننه و فک و فامیلا و مخصوصاً عمه ت!!شبیه بولدوزرم حمله ور به احساسِ...
به چیزهای رمانتیک داخل کاسه!به دور بودن و دلتنگی و به تنهایی
به شورت و کرست جلف پری دریایی!!شبیه بولدوزرم حمله ور به لمپن ها
به تیزی داش آکل در آن شب تنهابه چرخ دادن زنجیر و تار موی سبیل
به قلعه نوعی و پروین و مردم تعطیلشبیه بولدوزرم حمله ور به هر کافه
به بوی بنگ و علف در میان نسکافهبه بحث توده ی مظلوم زیر باد خنک!
و شایعات عمومردکانِ! خاله زنکشبیه بولدوزرم حمله ور به هر شب شعر
اینجا از دوستان عذر می خواهم که شعر را قطع می کنم اما مطمئناً در هیچ شب شعری هنر و شعر جایی نخواهد داشت که بخواهیم در قالب شعر حرفی درباره اش بزنیم. تازه هر نقدی هم بکنیم فردا طبق مصداق فحش را بینداز صاحبش برش می دارد یکی از دوستانت شاکی می شود که منظورت من بودم؟!
شبیه بولدوزرم حمله ور به این مردم
به حزب بادترین! از لس آنجلس تا قمبه طرح استقبال از عموی خاله ی غول!
به عاشقانه دویدن جلوی هر مسؤولشبیه بولدوزرم حمله ور به هر دینی
که خوب و بد را چیده ست داخل سینیفرشته ای عصبی توی جاده ای خاکی
به هر خدای بداخلاقِ از همه شاکیشبیه بولدوزرم حمله ور به بی غم ها
لباس طبق مُدی از نژاد آدم هابه مغز کار نکرده به خواب طولانی
میان اسکی و مشروب و سکس و مهمانیشبیه بولدوزرم حمله ور به آلت ها
تلاش در پی زن در تمام حالت هاتلاش در پی شوهر، لباس و تور سفید
به برده های ویاگرای اصل، نوع جدید!شبیه بولدوزرم حمله ور به تلویزیون
به رقص مسخره ی چند خوک یا میمونبه آخرین سریال و به آخرین بازی
تلاش «بیست و سی» موقع خبرسازیشبیه بولدوزرم حمله ور به خواب «اِوین»
شکنجه کردن خورشید توی زیرزمینبه هر ترانه ی مسموم از تصوّرِ زهر
به بازجویی و اعدام در «رجایی شهر»شبیه بولدوزرم حمله ور به هر قصّاب
سکوت دنیایی که به خواب رفته... به خواببه زندگی که کتابی ته کمد شده است!
به گوسفند که راضی به نقش خود شده است
■نگو سکوت کنم، وقت مرگ این باغ است
شبیه بولدوزرم، بولدوزر سرش داغ است!شبیه بولدوزرم توی دادگاه جدید
شبیه بولدوزرم پشت مرز، در تبعیدشبیه بولدوزرم مثل آینه در نور
شبیه بولدوزرم بعدِ اعترافِ به زورشبیه بولدوزرم جان گرفته از تن تو
شبیه بولدوزرم بعد گریه کردن توبدون ترس، بدون وطن، بدون درد
خراب می شوم امّا خراب خواهم کردبرای ساختن راه تازه منتظرم
شبیه مردی تنها، شبیه بولدوزرم...نمد اینو قبلا اپ کردم یا ن
YOU ARE READING
Poetry
Poetry"شعر" یک لحظه "مکث" در گیجیست زندگی یک سقوط تدریجیست گزیده شعر های سید مهدی موسوی