این شعر تقدیم میشود به مردمی که همیشه فریادهایشان، فتنهی دشمن خطاب شده؛ اما تاریخ قضاوت خواهد کرد که کدام طرف آرزویش لقمهای نان و ذرهای آزادی بود و کدام طرف، دشمن انسانیت:
.
دشمن میان تلویزیون، توی عکسها
دشمن میان جایخی ِ پیر، یخزده!
دشمن که زیر دوش میآوازد از گوگوش!!
دشمن میان مزرعههای ملخزدهدشمن، صدای دشمن، باران دشمنان
دشمن میان نور چراغی که رنگی است
دشمن که توی تاریکی پارس میکند
و ترس... ترس... ترس... چه چیز قشنگی است!دشمن دلیل خودکشی هر نهنگ بود
دشمن صدای بی کسیِ بیادامههاست
دشمن دقایقیست که کفتار میوزد
دشمن حقایقیست که در روزنامههاستدشمن مزاحم سمجی بود و فوووت کرد
دشمن کلاغ بود ولی شکل هفت شد
دشمن دلیل میکروب و ویروس و ایدز!! بود
دشمن دلیل قیمت بنزین و نفت شددشمن نشسته در کلمات کتابها
مخفی شدهست در وسطِ فیلمهای بد
دشمن که بوده از ازل و نقشه میکشد
دشمن که زنده است به هر شکل تا ابددشمن دلیل مادّههای مخدّر است
دشمن دلیلِ نورِ کمِ این ستارهها!
بر پشت بام جنزدهها نصب میکند
بشقاب دشمنانهای! از ماهوارههادشمن سؤال کرد: شما شاعرید؟!
- نه!
دشمن جواب داد که ما شاعریم!
- ما!
دشمن که صف کشیده سرِ مرزِ خاردار
آماده در اتاق پُرُو حاضریم ما!!
.
دشمن که بوی بد شده توی توالت است!
دشمن که موی سر زده از زیر روسریست
دشمن، سکوتِ فتنهگرِ بازداشتگاه
دشمن، وکیل پایه یک دادگستریست!
■
.
انسان عاقلی که به هر حال عاقل است!
فحشی نثار عمّه و مامان و خاله کن
هرچه بد است زیر سر دشمن بد است
پس مرگ را به دشمن فرضی حواله کن
YOU ARE READING
Poetry
Poetry"شعر" یک لحظه "مکث" در گیجیست زندگی یک سقوط تدریجیست گزیده شعر های سید مهدی موسوی