گريه با يك صداي ضبط شده
خنده اي تلخ از دورويي ها
قرص بعد از نخوردن شامت
دفع خون توي دستشويي ها
صبح هاي هواخوري رفتن
عصر غمگين بازجويي هاعشق در حال كندن ديوار
مرگ در حال فيلمبرداري
وسط خون و ناله و كابوس
خواب بر سنگ ها به ناچاري
گريه زير پتوي تكراري
گريه روي پتوي تكراريخاطراتت فشرده در مغزم
فحش مشتي چراغ توي شبم
مثل يك سايه ي بدون دليل
از خودم مي دوم ولي عقبم
مثل مُهر سكوت تا به ابد
آخرين بوسه مانده روي لبممي نويسم يواش با ناخن
اسم تو رمز هر در بسته ست
مثل يك قطره ي رها در باد
كه به رود بزرگ پيوسته ست
بغلم كن از آن ور دنيا
خسته ام... خسته اي... جهان خسته ست...
.
خنده دار است در تو آزادي
پشت اين در دوباره زندان است
خبر از روز بدتري دارند
روزهايي كه رو به پايان است
سبز شو از دل شب و سيمان
شايد اين آخرين زمستان استغیرِ آن چشم های بی کم و کاست
همه چیز جهان، زیادی بود
آنکه هرگز نبود، من بودم
آنچه اصلا نبود شادی بود
عشق، یک اسم خسته بر دیوار
توی سلّول انفرادی بود
YOU ARE READING
Poetry
Poetry"شعر" یک لحظه "مکث" در گیجیست زندگی یک سقوط تدریجیست گزیده شعر های سید مهدی موسوی