176

24 1 0
                                    

پس کجا خواب مانده‌ای سهراب؟! «کفش هایت کجای این قصّه ست؟!»
«عاقبت آب را گل‌آلوده» یا گل‌آلوده، آب را کردند

یک، دو، سه، چار، پنج، شش یا هفت، هشت، نه، ده، دوباره ده، ده، ده...
بعد انگشت‌ها کم آوردند، با مسلسل حساب را کردند!

زنگ اوّل که زنگ تاریخ است، خواب بودند انتهای کلاس
زنگ آخر که جبر و هندسه بود جای ما انتخاب را کردند

ما و ارباب‌ها و دهقان‌ها، ما و فریاد در خیابان‌ها
ظاهراً انقلاب را کردیم، واقعا انقلاب را کردند!!
.
گریه کردند در شب آتش، بعد خواندند از کراماتش
تا که تبدیل به خدای بزرگ، آدمِ توی قاب را کردند

عاشقی خسته گیر آوردند، از ته کوچه قیر آوردند!
آتش از چشمشان زبانه کشید تا خدایان، عذاب را کردند
.
«از کجا می‌رسم به خانه‌ی دوست؟!» خون سهراب بود یا که ندا؟!
بعد از زندگی جواب شدیم، بعد آنها جواب را کردند

PoetryWhere stories live. Discover now