وسط یک خرابهی بیمرز، شوت محکم به قوطی «رانی»
آنطرف زیر چند مرد جوان، جیغ یک بچّهی دبستانیجفتگیری سوسکها با موش، بالشی را گرفته در آغوش
در کنار بخاری خاموش، گریه توی شبی زمستانیدلخوشی به کبوتری بادی، فکر یک رأی تا شب شادی
شعر گفتن برای آزادی، پشت تبلیغهای «روحانی»
.
سکس قبل از طلاق و بعد طلاق، رابطه با رعایت اخلاق!
سکس در روزهای داغِ داغ، سکس در روزهای بارانیوسط رقص با دو تا دختر، گریه با خاطرات چند نفر
خوردن پیک اوّل و آخر، نوش با یاد چند زندانیروی مرز ندیدن و دیدن، بمب در انتظار ترکیدن
دُور خود تا همیشه چرخیدن، فکر کردن به خطّ پایانینه! به یک اسم توی خاطرهها! روزها گریهی پشیمانی
ماهها گریهی پشیمانی، سالها گریهی پشیمانیاز معانی شادی و غمها، از جهان بزرگ آدمها
واقعاً هیچچی نمیفهمی، واقعاً هیچچی نمیدانیبیتفاوت شبیه یک حشره، میروی توی تخت یکنفره
وسط روزنامهها خبرِ انقراضِ پلنگِ ایرانی!...
YOU ARE READING
Poetry
Poetry"شعر" یک لحظه "مکث" در گیجیست زندگی یک سقوط تدریجیست گزیده شعر های سید مهدی موسوی