بیا! بپر! بهخدا حجم آسمان کم نیست
برای عشق، اگر عاشقی! زمان کم نیستدوباره آمده ای تا دوباره گریه کنی؟!
عزیز! ما خودمان دردهایمان کم نیستدر اوج مردن و در اوج مردن و در اوج...
همین دلیل برای پرندگان کم نیستبیا و نقش بدِ قصّه را به عهده بگیر
در این دیار غم انگیز، قهرمان کم نیستبیا و فرق بکن، مثل سنگ! بیاحساس
اگر نگاه کنی قلب مهربان کم نیستبگو که «مریم» و «مهدی»، نترس! راحت باش
وگرنه مرد جوان و زن جوان کم نیست!بیا! بپر! به خودت فکر کن که میمیری
و ارتفاعِ سپیدِ آپارتمان کم نیست...
YOU ARE READING
Poetry
Poetry"شعر" یک لحظه "مکث" در گیجیست زندگی یک سقوط تدریجیست گزیده شعر های سید مهدی موسوی