«حسن» آن گوشه نشسته ست که دودی بکند
خسته بر سیخ رود... بعد صعودی بکند«عاطفه» گوشه ی هال است در آغوش کسی
نه که از سکس... که «مهشید» حسودی بکند«مریم ِ» مست به دنبال «علی» می گردد
باید آن کار که دیر است به زودی بکند
▪️ضبط روشن شد و یکباره همه کنده شدند
اسم ها در وسط خانه پراکنده شدندجام ها رفت هوا... نوش! [صدایی آمد]
خنده در گریه شده... گریه ی در خنده شدندسر ِ من گیج از اندیشه ی در هستی بود
زن عقدیم کمی آنور ِ بدمستی بودلب به لب بود در آغوش کسی کنج اتاق
من پی ِ جاذبه ی فلسفه ام در اخلاقعشق آن است که از قدرت «من» می کاهد
لذت آن است که او خواسته، او می خواهدبوسه می داد به رحمانیت ِ عامش که...
من، پُر از لذت ِ دیدن وسط آتش که...خانه از هوش شد و پنجره دیواری شد
زن ِ عقدیم به رقص آمده و ماری شدبعد پیچید در آغوش زنانی دیگر
من به خود آمدم از طیّ جهانی دیگربسته شد، باز شد و بسته ی لذت، مشتش
مردی آهسته در آغوش گرفت از پشتشهمه راضی و من ِ سوخته بدتر راضی
بعد سیگار درآورد به آتشبازیآتش فندک دلخسته لب ِ سیگارش
او پی ِ کار خود و جمع، همه در کارشبَعد رفتیم به مستی ِ اتاقی دیگر
بُعد تنهایی و لذت وسط ِ ما سه نفرشب سه قسمت شده از چشم و لب بیهوشش
عادلانه وسط مرد و من و آغوشششب سه قسمت شده از مرد و من ِ در بندش
عادلانه وسط ِ حادثه ی لبخندشحرکت دست و لبش حالت بازی دارد!
شبِ موهاش سرانجام درازی داردهمه ی فلسفه ها جمع شده در شادی
زن عقدیم، برهنه! وسط ِ آزادیگوشه ای پرت شده غیرتم و تن پوشش
عشق در چشمم و در چشمش و در آغوشش
▪️پچ پچ جمع شده توی اتاق بغلی
حسن و عاطفه و مریم و مهشید و علیجمع ِ آماده شده، خنده ی آماده شده
پچ پچ و حرکت سرهای تکان داده شدهجمع بیمار، شب ِ بی هدف ِ سرگردان
بحث داغ من و تو باعث ِ خوشحالی ِ شانبحث بدبختی من، بحث ِ تو ِ هرجایی
باعث حرف زدن در وسط تنهاییتا دم ِ خانه سر ِ ما هیجان و لبخند
تا فراموش کنند اینهمه تنها هستند
▪️بعد مسواک زدن، توی توالت ریدن
بعد بی حرف زدن پشت به هم خوابیدن...فلسفه خواندن ما در وسط تختی که...
بُهت و ترسیدن ِ از اینهمه خوشبختی که...نقشه ی فانتزی و تجربه هایی تازه
عشق و دیوانگی ِ درهم و بی اندازهخواب من روی کتاب و صفحات ِ باقی
پایبندی تو به نسبیت ِ اخلاقیخانه ای ساخته از عشق و کتاب و کاغذ
بغلی سفت تر از سفت تر از سفت تر از...طرح انسانی یک حسّ فرا انسانی
طرح لبخند تو در خواب و شب طولانی
YOU ARE READING
Poetry
Poetry"شعر" یک لحظه "مکث" در گیجیست زندگی یک سقوط تدریجیست گزیده شعر های سید مهدی موسوی