18.I'm tired of my bullshit life!

6.4K 943 323
                                        

یقه ی تیشرت ساده ی سرمه ایش رو بالا کشید و ول کرد،مثل یه عادت مسخره که بی هدف بود و بعد زنگ در رو به صدا در آورد.

دقیقه ای بعد در باز شد و نایل با خنده و لیوانی که دستش بود توی چهارچوب در پیدا شد.

-هی بچه ها مرد خانواده رسید

صدای جیغ و داد دوستاش رو از توی سالن خونه شنید که اسمش رو با القاب "بازنده" و "پیرمرد" صدا میزدن.

سرش رو تکون داد و کف کفشش رو روی قالیچه ی جلو در کشید و وارد شد و بعد از اینکه بطری شراب و هنسی محبوب نایل رو دستش داد اون پسر رو که گونه هاش از زور خنده سرخ بود رو بغل کرد .

-هی لیـــام

-بل... عزیزم دلم برات تنگ شده بود

لیام گفت و اون زن زیبا رو که توی چهارچوب ورودی سالن ایستاده بود رو بغل کرد و گونش رو بوسید و بعد نوبت دوستای دیگش بود و این بین دختر جدیدی رو دید که روی دسته ی صندلی بلا نشسته بود و با لبخند به سر و صدای جمع نگاه میکرد... لیام به یاد نمی آورد که تا به حال اون دختر رو توی جمع دوره هاشون دیده باشه.

-اوه لیام بیا دوستمو بهت معرفی کنم...تازه از بروکلین اومده

بلا که تازه یادش اومده بود که دوستش رو به لیام که تازه اومده بود معرفی نکرده دوباره از روی مبل بلند شد و دستش رو سمت دختر گرفت.

-ریتا لیام... لیام ریتا

لیام به عادت همیشه لبخند نرمی زد و دستش رو دراز کرد و دست دراز شده ی ریتا رو بین دستش گرفت و آروم تکون داد.

-به جمعمون خوش اومدی !

-ممنونم

دختر با خوش رویی جواب داد و دوباره سر جاش نشست... نایل با بطری هایی که لیام آورده بود برگشت و لیوان های روی میز رو بدون معطلی پر کرد و کنترل رو سمت برایان پرت کرد و درحالی که چندتایی پاپ کرن توی دهنش میذاشت گفت :

-روشنش کن مردک... روشن کن که فکر نکنم رونالدو برای رسیدن لیام صبر کرده باشه

برایان خندید و کاری رو که نایل دستور داده بود انجام داد...لیام لیولنش رو برداشت و خودش رو بین برایان و سارا پرت کرد و بهدون توجه به غرغراشون خودش رو بین اون دوتا جا داد و پاهاش رو روی میز انداخت.

این برنامه ی هرماهشون بود تا یه شب رو دور هم جمع بشن و این مهم نبود که بهانه اش فوتبال باشه یا فیلم سینمایی یا هرچیز دیگه ای...این قرار بعد از فارق التحصیلی از دبیرستان ادامه داشت تا الان و امکان نداشت یک ماه فراموششون بشه.

چند ساعتی رو فوتبال نگاه کرده بودن و تمام ظرف های روی میز رو بعلاوه بطری ها خالی کرده بودن و حالا با آهنگی که نایل پلی کرده بود هرطور که دوست داشتن میرقصیدن و اصلا مهم نبود که دوتا زوج با اون آهنگ پر از ضرب آروم توی بغل هم تکون میخوردن و بقیه بهشون میخندیدن...میدونی? اونا سرشون خیلی زیاد گرم شده بود و این خوشایند بود.

NO LIMIT •|ziam|• COMPLETEDWhere stories live. Discover now