76.Never ever

8K 919 837
                                        


حتما

LISTEN TO : ZAYN- TAKE IT OFF

با حس دستی که شونه اش رو تکون میداد با کرختی پلک هاش رو بیشتر بهم فشرد و غر زد.

-هــــــوم

صدای خنده ی آرومی باعث شد پلک هاش رو آروم از هم فاصله بده… فضا تاریک بود پس دستش سمت جایی که حدس میزد ،شخصی لمسش میکنه ایستاده باشه بلند کرد و با لمس پوست ای که قطعا روی عضله ی سفتی بود ،خندید .

-بله لیام?

آروم پرسید چون سر گری هنوز روی بازوش بود هرثند که سر شده بود و حسش نمیمرد اما دلش نمیخواست اون پسر رو بیدار کنه .

این دومین شبی بود که گری به بهانه های مختلف زین رو پیش خودش نگه میداشت… چیزی نمیگفت اما چیزهای عجیبی از دوست سال بالاییش شنیده بود که براش غریب بود پس حسی توی دلش نمیخواست زین و پدرش تو یه اتاق بمونن.

-اون فرشته ی عذاب دیگه توی خواب غرقه… میتونی بیای سرجات

-سرجام?

-بغل من

اینبار با ادا شدن جمله برخورد نفسش رو هم نزدیک گوشش حس کرد و گر گرفت اما خندید .

-جای من اونجاست?

-باید باشه

لیام گفت و دست زین رو رو توی دستش گرفت و کمی سمت خودش کشید.

-بلند شــــو… اون بهت نیاز نداره

زین بی صدا خندید و دستش رو از دست لیام بیرون کشید و دست سر شده اش رو هم آروم از زیر سر گری کشید.

به آرومی از روی تخت بلند شد و پتو رو روی گری مرتب کرد… چشم هاش به تاریکی عادت کرده بود و میتونست هاله ای از لیام رو ببینه پس آروم نزدیکش شد و دستش رو دور گردنش حلقه زد و لب هاش رو به گوشش چسبوند.

-پس تو به من نیاز داری?

-بیشتر از چیزی که فکرشو بکنی

لیام هم مثل خودش ،نزدیک گوشش زمزمه کرد و دستش رو زیر پاهای زین برد و بالا کشیدش و بی سر و صدا از اتاق بیرون اومد و خوشحال بود که اتاقش از اتاق گری که توی طبقه ی دوم اون خونه دوبلکس بود ،خیلی فاصله داره.

-نمیخوای منو ببوسی?

لیام غر زد و زین تا رسیدن به اتاق بوسه ی طولانی و آرومی مهمونش کرد و با رسیدن به اتاق پاهاش رو آزاد کرد و مقابل لیام ایستاد… حالا دیگه هم قد شده بودن.

-برای رفع نیاز باید چیکار کرد?

زین با شیطنت پرسید و نرمی گوش لیام رو با انگشت هاش به بازی گرفت.

-خیلی کارا میشه کرد… تو کدومشو دوست داری?

-هر کدوم که بیشتر بهت نزدیکم کنه

NO LIMIT •|ziam|• COMPLETEDWhere stories live. Discover now