41.where is my ring liam?

6.6K 956 601
                                    

-هی پسر تولد چطور بود?

بل تیکه انداخت و خندید و چشم غره ای از لیام تحویل گرفت... گری با کوله پشتی ای که از خودش هم بزرگتر بود توی راهرو ظاهر شد و با دیدن لیام و زین که جلوی در ایستاده بود ن با برقی که توی چشم هاش بود دوید و بر خلاف انتظار خودش رو به زین رسوند و دست هاش رو سفت دور کمرش حلقه کرد.

زین خندید و دستش رو زیر بغل اون کوچولو برد و بالا کشیدش و اونو توی بغلش گرفت... چطور بود که بدن کوچولوش همیشه گرم و نرم بود?

لیام اخم هاش رو تو هم کشید و دست هاش رو روی سینش بهم پیچید.

-عالیه!... کم کم یادت میره که من پدرتم

زین و بلا بلند خندیدن و گری با لوسی سرش رو به سر زین چسبوند و چشم هاش رو با ناز خمار کرد.

-زینی خوب بغل میکنه

زین با ذوق گونه ی پنبه ایش رو محکم بوسید و بیشتر به خودش فشارش داد.

-خوبم بوس میکنه!

-اوه اره همینطوره... خیلی خوب

لیام گفت و با پوزخند پیشونیش رو خاروند و کاری کرد که زین نگاهش رو بدزده و بهسرعت به بلا نگاه کنه که به همون سرعتم پشیمون بشه... اون زن با دقت صورت زین رو وارسی میکرد و البته که دنبال چیز خاصی نبود فقط این زین بود که حالا اون نگاه رو جور دیگه تعبیر میکرد و از یاد برده بود که تیپ نگاه بلا همیشه همینطوره.

-یه بویی میدی!

گری گفت درحالی که مثل یه پاپی کوچولو بینیش رو چین داده بود و اطراف صورت زین رو بو میکشید...زین صورتش رو عقب کشید و یادش افتاد که لیام خبری از تاثیر نذاشتن الکل روش نداره و حالا باید یکمم که شده نقش بازی کنه پس خیلی سریع و هول پلک هاش رو بهم نزدیک کرد و لحنش رو کمی کشیده کرد.

-نه عزیـــزم چه بویی!?

لیام که متوجه حرکت ابلهانه ی زین و صد البته نقش بازی کردنش شده بود ابروهاش رو بالا برد و با سؤظن نگاهش کرد... بلا از در فاصله گرفت و کمی نزدیک زین شد و به تقلید از گری زین رو بو کشید.

-تو بوی الکل میدی... چیزی خوردی? اره لیام? اون هفده سالشه!... بی مسئولیت

لیام دستپاچه دست هاش رو بالا آورد و کف اون هارو به بلا نشون داد.

-من مقصر نیستم

*الکل به درک من اونو بوسیدم بل... من چه غلطی کردم? *

افکارش رو پس زد و به زین نگاه کرد تا توضیح بده... هیچ درست نداشت بی مسئولیت به نظر برسه اونم مقابل بلا که تو اینطور موارد تا این حد حساس بود!

-امممم... اشتباهی خوردم... اره اره... فکر میکردم شربته!

-اره اشتباهی خورد!

NO LIMIT •|ziam|• COMPLETEDWhere stories live. Discover now