از نایل خداحافظی کرد و پیاده شد... میتونست ریتا رو از پشت شیشه ی کافه ببینه که طبق معمول میز کنار پنجره رو انتخاب کرده بود .
احساس خوبی نداشت که با لباس فرم کارش قراره وارد کافه بشه اما نیاز داشت که حرف بزنه و قطعا انتخابش بلا یا نایل نبود... ریتا برای این موقعیت ها عالی ترین مشاور بود... با خودش فکر کرد که این دوستی منحصر به فرد رو نباید از دست داد.
با باز شدن در موج هوایی که با بوی قهوه مطبوع تر شده بود توی صورتش خورد و حالش رو بهتر کرد.
-هی
-اوه... هی
ریتا بلند شد و اون مرد ورزیده رو بغل کرد و فشرد.
-دلم تنگ شده بود مردک
-سرگرم نامزدت بودی عزیزم
ریتا خندید و از آغوش لیام بیرون اومد و لیام صندلی مقابلش رو برای نشستن انتخاب کرد... نشست و نفسش رو فوت کرد و لبخند عالیش رو روی لب هاش نشوند.
-خب... چه خبر?
-از عجله ات برای قرار معلومه تو خبرای بیشتری داری... من تمام هفته رو ور دل اد بودم پس خبر خاصی نیست جز اینکه باز مجبور شد بره
-از اینکه ازش دل کندی معلومه که رفته وگرنه الان اینجا نبودی
-هـــــی عوضی من دوست با معرفتی ام
ریتا اعتراض کرد و خم شد و مشتش رو به شونه ی لیام کوبید... لیام خندید و دست مشت شده اش رو گرفت و بوسید.
-بله لیدی... همینطوره
-خب بگو... چی شده که خواستی منو ببینی ?
-قرار نیست هر موقع که مشکلی داشتمــ....
-لیـــــام... بگو چی شده
ریتا با اطمینان پرسید و به پشتی صندلیش تکیه داد و منتظر موند... لیام پوفی کرد و خودش رو روی صندلی ولو کرد.
-آخه تو از کجا میفهمی?
ریتا خندید و دستش رو برای گارسون بالا برد.
-چون تنها وقتی که دلم میخواست از خونه و اد دل بکنم وقتی بود که مشکلی پیش اومده بود و لازم داشتم با کسی حرف بزنم... پس الان موقعیتت قابل درکه برام... پس احمق نشو و حرفتو بزن
-تو بد مخمصه ای افتادم
-راجب چی? یا کی?
-زین
-خب حدس میزدم... دوباره بوسیدت?
-خب... واقعیت اینه که... فاک... من بوسیدمش
-اوووه... عالیه
-چیش عالیه?
-دوسش داری نه?
لیام تنها سرش رو روی دست هاش که روی میز بود گذاشت و ناله کرد ،جوابی برای سوال ریتا نداشت... البته... جواب داشت ولی ازش میترسید،انگار حس میکرد با به زبون آوردنش بیشتر از قبل واقعی میشه.
![](https://img.wattpad.com/cover/130573598-288-k858239.jpg)
YOU ARE READING
NO LIMIT •|ziam|• COMPLETED
FanfictionHighest ranking : #1 in fanfiction For more than four continuous months -داری محدودم میکنی! +نه... فقط دارم عاشقت میکنم. -نمیخوامش! +دست تو نیست... دست هیچکس نیست.