- زین دیگه نمیتونی از زیرش در بری دارلینگ
زین جرعه ای از شرابش رو نوشید و اخمش رو توی هم کشید و لبش رو جمع کرد.
-از زیر چی?
هلن اسفناج توی دهنش رو قورت داد و گلوش رو صاف کرد و دست هاش رو توی هم گره زد و زیر چونش گذاشت ،همیشه برای جواب دادن بی امدازه معطل میکرد و زین هم مثل همیشه با کلافگی منتظر موند.
-آشناییتون… قرار بود هرموقع به جنتلمن برگشتی برام تعریفش کنی پس سریعتر
-تو حافظه ی فوق العاده ای داری هلن
-علاوه بر این هنوزم نمره های قبولیت دست منه پس… شروع کن!
لیام که با خنده ناظر بحث اون دو نفر که اصلا شبیه استاد و هنرجو به نظر نمیرسیدن بود ،با یاد آوری روزهای اول دیدن زین آروم خندید و نگاه پر از عشقش رو به زین که با دستمال لبش رو پاک میکرد ،دوخت.
-خب… بذار اینطور بگم که اون قرار بود فقط پدرم باشه!
-چی?
هلن که سوپرایز شده بود با صدای نسبتا بلندی پرسید و با برگشتن نگاه میز کناری بی صدا معذرت خواهی کرد و روی میز به سمت زین و لیام که میخندیدن خم شد.
-بجمب مالیک… داستان جالب شد
-یه نوجوون شر که کسی رو نداشت که کنترلش کنه و خب… گذرش زیاد به ایستگاه پلیس می افتاد… یعنی یکی بود که همیشه گیرش بندازه
زین با خنده گفت و با انگشت شستش به لیام اشاره کرد و ابروهاش رو بالا انداخت و روی صندلی کمی چرخید تا عکس العمل های لیام رو هم ببینه.
هلن حقیقتا غذا خوردن رو از یاد برده بود و با گیجی فقط منتظر بود زین ادامه بده پس با پاش محکم به ساق پای زین کوبید.
-سریع پسر… میدونی که من صبور نیستم
زین که چهرش از درد جمع شده بود به خنده ی لیام چشم غره رفت و اخم هاش رو برای هلن توی هم کشید.
-بی رحم
-زیـــــن بقیش
-برات گفته بودم که با تاملینسون زندگی میکردم و سازمان قرار بود برای پنج ماهی که تا هیجده سالگیم مونده بود من رو پس بگیره… چون زندان افتادنام نشون میداد که سرپرست خوبی ندارم ولی… لیام سرپرستیمو به عهده گرفت و شد بابام!
زین گفت و خندید و با چشم هایی که از همیشه متشکر تر بود به لیام که دستش رو زیر چونش زده بود و با لبخند گرمی نگاهش میکرد ،خیره شد و ادامه داد.
-و یه 17 ساله ی بی بند رو محدود کرد… عاشق کرد… بهش خونه داد ولی نه خونه ی آجری… چیزی رو بهش داد که هیچوقت نداشت… امنیت… محدودیتی که میشد پرستیدش...
YOU ARE READING
NO LIMIT •|ziam|• COMPLETED
FanfictionHighest ranking : #1 in fanfiction For more than four continuous months -داری محدودم میکنی! +نه... فقط دارم عاشقت میکنم. -نمیخوامش! +دست تو نیست... دست هیچکس نیست.