صدای جیغ و داد و هواری که توی خونه پیچیده بود برای همه ی حاضرینش منطقی به نظر میرسید.
صدای خنده های بی مهابا که شاید موضوع و مسبب چندان مشخصی هم نداشت ، فضای خونه رو پر کرده بود و اون هوای سنگین همیشگی حالا جاش رو به هوای رقیق و سبکی داده بود که نفس کشیدن رو راحت میکرد.
تئو روی پای زین نشسته بود و به گری که چهره ی های مسخره در می آورد میخندید و بقیه که با صدای بلند باهم حرف میزدن ،به چهره ی بامزه و شیرین اون پسر کوچولو و ارتباطی که با گری برقرار کرده بود میخندیدن.
زین تئو رو روی پای لیام که چفتش نشسته بود گذاشت و همونطور که جواب بحث بی سر و ته و خنده دارش با چارلی رو میداد سمت آشپزخونه رفت .
لیمو های سبز و درشت رو از توی سبد روی میز برداشت و روی تخته ای که همیشه روی قسمتی از کابینت کنار سینک بود گذاشت.
-چرا اومدی تو آشپزخونه?
با صدای هری سرش رو سمت ورودی آشپزخونه چرخوند و خندید.
-بالاخره یکی باید براشون یه چیزی برای خوردن آماده کنه یا نه?
-کمک?
-نعناع…اونارو از شاخه هاشون جدا کن… اونجاست
هری سرش رو تکون داد و موهای کوتاهش رو عقب فرستاد و سمت سینک اومد و دستش رو شست .
-کلاسات تموم شده ?
-نه هنوز سه روز مونده
هری درحالی که با خستگی چشم هاش رو توی حدقه میچرخوند گفت و شاخه ی خالی از برگ رو روی میز انداخت .
-سه روز از چی مونده?
لیام که تئو هنوز توی بغلش بود و حالا وارد آشپزخونه شده بود قبل از اینکه یکی از آلوهای کوچیک جنگلی روی کانتر رو توی دهنش بندازه پرسید و لبش رو محکم به گونه ی تئو چسبوند و یکی از آلوها رو جلوی لب هاش گرفت.
-کلاسای آزمایشی ادبیات هری
-آزمایشی?
لیام که کنجکاو شده بود هسته ی آلو رو گوشه ی لپش فرستاد و پرسید و آلوی توی دستش رو چرخوند تا تئو قسمت دیگش رو هم بتونه بخوره.
هری نعناع های مرتب رو توی سبد کوچیک چوبی تحویل زین که لیموهای حلقه شده رو توی لیوان های بلند می انداخت داد و روی یکی از صندلی های میز نشست.
-برای این که سال تحصیلی بعدی بهم کلاس بدن باید این دوره رو بگذرونم و ماه بعدم امتحانام شروع میشه
-تو میخوای کلاس بگیری?
-همیشه خواستم این بوده!
-پس قراره یه معلم داشته باشیم!
لیام با خوشحالی گفت و هری با خنده شونه هاش رو بالا انداخت و توی دلش امیدوار بود که بتونه.
YOU ARE READING
NO LIMIT •|ziam|• COMPLETED
FanfictionHighest ranking : #1 in fanfiction For more than four continuous months -داری محدودم میکنی! +نه... فقط دارم عاشقت میکنم. -نمیخوامش! +دست تو نیست... دست هیچکس نیست.
