22.I'm a fucking policeman!

6.2K 944 366
                                    

-تو کم حرف شدی لیام!

-چی بگم?

-نمیدونم... با اینکه چند روزه میشناسمت ولی این میتونم بفهمم این تو نیستی

-نه نیستم

ریتا آهی کشید و صورتش رو از دوست تازه اش برگردوند...لیام باهاش تماس میگرفت و بعد از اداره باهم بیرون میرفتن و شهر رو بهش نشون میداد ولی تمام مدت توی خودش بود... حرف میزد و گاهی ام میخندید اما ثانیه ی بعدش توی حال قبلیش فرو میرفت.

-خیلی خب کافیه

ریتا با کلافگی گفت و فرمون رو چرخوند و کنار خیابون پارک کرد و بدون اینکه ماشین رو خاموش کنه سمت لیام چرخید و پاهاش رو بالا آورد و روی صندلی جمع کرد.

-هنوز با پسرات آشتی نکردی مشکل اینه

-اینبار واقعا انقدر ساده حل نمیشه... خیلی سعی کردم بهش حس خونه داشتنو بدم ولی... هربار اینو که من هیچ کسش نیستم میکوبه تو صورتم

-کدومشون?

لیام با چهره ی وات د فاکی به اون دختر که گاهی وقتا خیلی خنگ میشد نگاه کرد.

-آها آها اره زین خب اره کی جز اون میتونه باشه... معذرت میخوام

با لبخند مسخره ای گفت و پیشونیش رو خاروند...لیام آروم خندید و موهای جلوی صورت ریتا رو بهم ریخت.

-اره زین... خودشم گرفتس... مثه اینکه با دوست صمیمیش یعنی پسر قیم قبلیش دعواش شده

-خب باید یه کاری بکنی نمیشه اینجوری که

-چیکار?

-بردار ببرشون بیرون چه میدونم شهربازی... رستوران... یه جایی ببر دیگه

-میشه دل گری رو با شهربازی و اینا نرم کرد ولی زین... بعید میدونم

ریتا شونه هاش رو با انداخت و از توی داشبور کش سرش رو برداشت و موهاش رو بست.

-چه عجیب... منم با شهربازی نرم میشم و اون... ولش کن... بهم بگو اون چجور پسریه?

-خب... اون... اون چشماش طلاییه ، موهاشم نرم و سیاهه... اممم... کوچولوعه... یعنی ظریفه... قیافه ی شرقی قشنگی داره یعنی میدونی زیباســ

-لیام لیام... من ازت نخواستم برام بگی اون پسر چقدر زیباست گفتم چجور پسریه یعنی چه رفتاری داره ولی... لازم شد ببینمش به نظر جذاب میاد

-اون بچس ریتا

لیام جبهه گرفت و سریع سمت ریتا چرخید... ریتا با تعجب خندید و دست هاش رو بالا آورد.

-خیلی خب احمق من نامزد دارم و قطعا به اون کوچولولی تو چشم ندارم... خب حالا بگو

لیام سرش رو تکون داد و به رفتار های زین فکر کرد... واقعا اون چطور پسری بود?

NO LIMIT •|ziam|• COMPLETEDWhere stories live. Discover now