سان در خونه رو باز کرد و سمت اتاق رفت تا لباساشو عوض کنه...تا چند دقیقه ی دیگه تهیونگ و ووجین میرسیدن خونه...
توی هال رفت و برای تهیونگ قهوه اماده کرد...ناخودآگاه یاد دمنوش زنجبیل وویونگ افتاد...سان عاشق گیاهان و ادویه های خوش عطر بود...اما تابه حال به ذهنش نرسیده بود که میتونه به جای خوردن چایی سبز بدمزه برای خودش انواع دمنوش های گیاهی و درست کنه...
÷ولی من که بلد نیستم...پووف...
خسته روی مبل نشست و ساعدشو روی چشماش گذاشت...چرا اصلا به این قضیه فکر نکرد که تهیونگ گی نیست...اون پسر هرچقدر هم تلاش کنه نمیتونه دل تهیونگ و به دست بیاره...این همه دختر توی شرکت هرروز با هزار جور حیله و عشوه میخوان خودشونو به تهیونگ نزدیک کنن ولی اون حتی نگاهشونم نمیکنه...چه برسه به یه پسر...اونم لال...من میدونم میتونه حرف بزنه ولی وی که نمیدونه...
÷نکنه کار اشتباهی کردم...
صدای زنگ ایفون توی خونه پخش شد و چوی سان غرق فکر و به خودش اورد...
سمت ایفون رفت و در و باز کرد...
قهوه جوش و خاموش کرد و بعد از شنیدن زنگ واحد به سمتش رفت...همین که در و باز کرد ووجین خودشو پرت کرد تو بغلش...
محکمممم صورتشو به ران باباش فشار میداد و تند تند حرف میزد...
><خیلی خیلی خیلی خیلی دلم برات تنگ شده بود بابایی دلم برات تنگ شده بود دلم برات تنگ شده بووودددددد...
سان خندید موهای ووجین و بوسید...همون لحظه خرس صورتی بزرگی وارد خونه شد...تهیونگ خرسو روی مبل پرت کرد و نفسشو صدادار بیرون داد...
سان ووجین و بغل کرد و چند بار محکم لپ های نرمشو بوسید...
÷منم دلم برای ووجینم تنگ شده بودددد!...
ووجین سرشو تو گردن باباش فرو برد و چند بار گردنشو بوسید...><اپا کاش تو هم میومدی خیلی خوش گذشت...
سان کمرشو نوازش کرد و سمت تهیونگی که روی مبل تو بغل خرس بیهوش شده بود رفت...
÷میبینم که یه نفر خیلی خسته شده!(خنده)
ووجین از بغل سان پایین اومد و روی شکم تهیونگ پرید...تهیونگ ناله ی بمی کرد و ووجین و تو بغلش کشید...
><تورو هم خیلی دوست دارمااا عمو تهیونگ(کیوت)
_اعع...نشونم بده ببینم!...
ووجین چند بار چونه ی تهیونگ و بوسید و موهای مشکیشو از صورتش کنار داد...
><باور کردی؟...
تهیونگ بدون اینکه چشماشو باز کنه پهلو های نرم ووجین و اروم فشار داد...
_منم دوست دارم شیرینم...
YOU ARE READING
talk to me
Fanfiction[تمام شده✅] جئون جونگ کوک عکاسی که درست یک ساله عاشق مدلی که جدیدا حسابی درخشیده کیم تهیونگ ملقب به وی شده... +شرط استخدامش بالای ۳۰ سال بودنه...ولی من هنوز ۲۴ سالمههههه... 🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾 جونگ وویونگ پسری تنها که دوست و ادیتور جونگ کوکه و تاحالا چند...