talk to me(part 78)

2.1K 286 91
                                    

بعد از رقص تانگو و پذیرایی و شام و کیک نوبت عکاسی از تهیونگ و داماد های دیگه بود...

اونقدر خبرنگار جلوی در تالار جمع شده بود که دیگه محافظا و حراست تالار هم از پسشون برنمیومدن...

مگه میشد عکاسی از تهیونگ و توی شب عروسیشون از دست بدن؟...اونم وقتی عکاس داماد باشه...

وویونگ بعد از عکسبرداری دونفره و تکی عقب رفت که دستی دور بازوش حلقه شد و عقب کشیدش...

با تعجب برگشت و هانیول و دید که صندلی ای کنار خودش عقب کشیده و منتظرشه...

×عا...تو بودی؟

=اره خب میخواستی کی باشه پس؟...بیا بیا کارت دارم...

وویونگ با تعجب بازوشو مالید و کنارش نشست...

چقدر زورش زیاد بود...

هانیول گوشیش و بیرون اورد و اول چند تا سلفی دونفره گرفت و بعد با هیجان روی ران وویونگ زد...

=یاااا...سان بهت گفته قبلا مدل بوده؟...

وویونگ به چشمای درشتش که منتظر نگاهش میکرد نگاه کردو از شباهتش با ووجین لبخندی زد...

×اوه...خب اره...

هانیول خودش و جلوتر کشید و موهاشو از چشمش کنار داد...

=خبببب؟...ببینم عکساشم نشونت داددد؟

×عااا...نه...یعنی...

=هوووف...از دست تو...یعنی تاحالا نخواستی که ببینی؟

وویونگ دهنشو چند بار باز و بسته کرد تا چیزی بگه اما نتونست...

جدا چرا تاحال به عقلم نرسیده؟...

من خیلی کنجکاو بودم اما...

=بیا...بذار چند تا وویونگ پسندشو نشون بدم...اوه...راستی ببینم استایل مورد علاقه تو چیه؟...هوم؟...از این عضله هایی که رگاشون زده بیرون؟...یا یه بدن روفرم و عاممم متوسط یااا...

وویونگ دست هانیول و گرفت و نگاهش کرد...

×سان...همین...قطعا توی عروسیمون جواب همچین سوالی مشخصه...

هانیول نگاهش کرد و قیافش🥺(اینشکلی)شد...

=ایگووووو...کیووت...اوه ببینم تو اصلا تاحالا بدن...

×هایششش هانیول...تروخدا فقط عکسارو نشون بده...

هانیول خندید و سر تکون داد و سریع گوشیشو بیرون اورد...

=ارسو ارسوووو...

توی گوشیش سریع چیزی و تایپ کرد و گوشیو سمت وو گرفت...

=اووووه ایناهاشش اون خوباشو گذاشتم اخر کار نشون بدم(چشمک شیطانی)

وویونگ از شیطنت هانیول خندش گرفت و گوشیو ازش گرفت که لبخندش ماسید...

talk to meWhere stories live. Discover now