۱۱سال بعد
تهیون با حس پری روی بینیش غرغر کرد و دستشو تو هوا چرخوند...
♤چند بار بهت بگم اینجوری بیدارم نکننننننن...
وقتی صدایی از دونگ ووک نشنید اروم چشماشو باز کرد و اونو بالا سرش دید...
♧سلام...صبح بخیر...پاشو...ماما گفت بهت بگم عموشون دارن میان اینجا...اممم...همین...
درحالی که زیر لب با خودش حرف میزد سمت در رفت و دوباره برگشت...
♧اها...بیا صبحونه هم بخور...
................
سانمی درحالی که اعصابش از دست خط چشمش خورد شده بود دستشو رو میز کوبید که میز لرزید و گلدون چپ شد و ابش روی جزوه های مدرسش ریخت...با چشمای گرد توی سرش کوبید و خواست جزوه هاشو برداره که گلدون قل خورد و از میز افتاد و خورد شد...
دستشو جلوی دهنش نگه داشت و گریش گرفت...که وویونگ توی اتاق اومد تا ببینه صدای شکستن چی بود...
YOU ARE READING
talk to me
Fanfiction[تمام شده✅] جئون جونگ کوک عکاسی که درست یک ساله عاشق مدلی که جدیدا حسابی درخشیده کیم تهیونگ ملقب به وی شده... +شرط استخدامش بالای ۳۰ سال بودنه...ولی من هنوز ۲۴ سالمههههه... 🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾 جونگ وویونگ پسری تنها که دوست و ادیتور جونگ کوکه و تاحالا چند...