talk to me(part 110)

1.5K 194 60
                                    

+نمیشد امشب و اینجا بمونین؟...

سان سر ووجینی که از خستگی خوابش برده بود و روی شونش جا به جا کرد و دست کوک و گرفت...

÷نه عزیزم دیگه باید بریم...فقط...

وویونگ نگاهی به سان کرد و ادامه ی حرفشو گفت...

×تهیونگ...

_بله...

×میشه...چند وقتی نری شرکت؟...

جونگ کوک لبشو گازگرفت و با انگشتای کوچیک تهیون توی بغلش بازی کرد‌...

خودشم دلش نمیخواست که تهیونگ تو این مدت سرکار بره...

از طرفی دلتنگیش برای ته و از طرف دیگه نگهداری دوتا بچه و درد بخیه هاش...

اما دیگه نمیخواست به تهیونگ اصرار کنه...

تهیونگ موهاشو بالا داد و نگاهی به وویونگ و کوک انداخت...

_عاه...خودمم تو فکرشم...

÷میدونی به خاطر خودتون میگیم...نگهداری دوتا بچه با وضعیت کوک...خیلی براش سخته...

_شاید باید به فکر پرستار باشم...

×تهیونگ برای نوزاد نمیشه پرستار گرفت...

_چرا؟...

×چون احتیاج به مراقبت خود کوک داره...اون ادم غریبس...نمیتونه مثل کوک با بچه ها کنار بیاد...پرستار برای بالای ۵سال خوبه...

تهیونگ نگاهی به کوک ساکت انداخت و سرتکون داد...

_راست میگی...به هرحال تو تجربشو داری...

×الان داری متلک میگی؟(خنده)

÷نه عزیزم این لحنش واقعیه من میشناسم(خنده)

تهیونگ لبخندی زد و دستشو دور کمر کوک حلقه کرد...

هان به اندازه ی کافی برای شرکت سود میکرد...باید چند وقت دیگه هم کنار خانواده ۴نفرش میموند...

...................

پماد و از توی کشو برداشت و کش شرتک وو رو پایین تر داد...

وویونگ خمیازه ای کشید و صداهای نامفهومی از خستگی دراورد که سانمی ناله ای کرد و بیدار شد...

وویونگ دست راستشو از موهای سانمی تا پیشونیش نوازشوار کشید و اروم لالایی ای رو براش زمزمه کرد...

سان لبخندی از صدای لطیف همسرش زد و پماد و با سرانگشتاش روی پوست نرم شکم وو کشید‌...

×تا کی باید این کرمو بزنم یوبو؟...

سان اروم شکم وو رو نوازش کرد و دستشو سمت وی لاینش که درحال برگشت بود برد...

÷عزیز دلم این برای اینه که پوستت ترک نیوفته...بعد ازحاملگی باید اینو بزنی...

talk to meWhere stories live. Discover now