talk to me(part 71)

2.6K 302 135
                                    

درحالی که موهای ووجین که سرش روی سینش بود و نوازش میکرد به جلو خیره بود و توی فکر کوک بود...

÷خب...ماهم باید یه مشاور خوب پیدا کنیم چاگی...

وویونگ نگاهشو به سان داد و گیج نگاهش کرد...

×مشاور؟

سان نگاهی به ووجین که با چشمای باز منتظر بهش نگاه میکرد انداخت...

÷برای همون...قضیه خودمون دیگه...

×اها...عجله نکن سان...نمیخوام الکی پول خرج کنی...

÷الکی نیست عزیزم...فعلا مهم ترین کار‌ تو زندگیمه...ما هیچی نمیدونیم...احتیاج به راهنمایی داریم...توی همه ی مسائل...

وویونگ به دست سان که روی فرمون بود خیره شد و پوست لبشو کند...

×وقتی رسیدیم خونه...باید حسابامون و رو کنیم...اینجوری نمیشه...هردومون باید هزینه کنیم...

سان لبخندی زد و دست وویونگ و روی دنده گذاشت و نوازشش کرد...

÷هر چی تو بگی بیب(لبخند)

ووجین با دیدن دستاشون لبخند خوشحالی زد و سرشو توی سینه ی وو قایم کرد...

و توی دلش با خودش گفت...پس راسته که خدا دعای ما بچه ها رو زودتر براورده میکنه...

۳روز بعد

دست یخ کوک و محکمتر توی دستش گرفت و وارد اتاق شد..‌.

خانم مسنی پشت میز نشسته بود که موهای جوگندمیشو گوجه ای بالای سرش بسته بود...

_وقت بخیر دکتر پارک...

+خسته نباشید...

دکتر پارک با چشمای کشیدش نگاهی به زوج روبه روش کرد و با دست به صندلیا اشاره کرد...

^روز بخیر...بفرمایید بشینید...

کوک و ته با هم روی دوتا صندلی روبه روی میز دکتر نشستن و بهش خیره شدن...

دکتر پروندشونو بست و دستاشو تو هم قفل کرد...

^خب...کدومتون تهیونگه؟...

_من...

دکتر نگاهی به ته کرد و لباشو تر کرد...

^پس شما...کیم تهیونگ... سادیست...وشما...جئون جونگ کوک...مازوخیست...

کوک اروم سر تکون داد و اب دهنشو قورت داد....

^از تصمیمتون مطمئنید؟...میدونید که این یه مشکل نیست...یه مدل میل و گرایش جنسیه درست مثل گرایش شما...

_بله...متوجهیم...اما تصمیمون قطعیه...دیگه نمیخوام به کوک کوچک ترین اسیبی برسه...

^پس نمیتونستید خوب خودتونو کنترل کنید...

+نه...یعنی...فقط اون نبود...من هم نمیتونستم...

دکتر سری تکون داد و چیزی و تو برگه یادداشت کرد...

talk to meWo Geschichten leben. Entdecke jetzt