talk to me(part 14)

3.6K 594 174
                                    

اونشب بعد از رفتن هوسوک کوک به چو استراحت داد و گفت فردا ظرفارو بشوره...

هردوشون حسابی خسته بودن...اما استرسی به جون جونگ کوک افتاده بود که اجازه نمیداد راحت بخوابه...

به پهلو چرخید و عکس تهیونگ و روی دیوار نگاه کرد...

+باورم نمیشه فردا میبینمت...از نزدیک...

+امیدوارم فردا بتونم بهت دست بدم...یعنی پوستت چقدر نرمه؟...

کلافه از گرما لباساشو دراورد و با بالاتنه برهنه خودشو روی تخت پرت کرد...

+کاش زودتر فردا بشه...

..........

با صدای زنگ هشدار گوشیش چشماشو باز کرد و به بدنش کش و قوسی داد...

سمت پنجره رفت و پرده رو کشید تا فضای کوچیک خونه ی تقریبا خلوتش روشن بشه...

سمت اشپزخونه رفت و با چشمایی نیمه باز برای خودش دوتا ساندویچ نوتلا درست کرد...

توی سینگ ظرفشویی آشپزخونه صورتشو شست و درحالی که لقمه ی بزرگیو توی دهنش میجوید سمت میز توالت گوشه ی خونه رفت...

در کیف وسایل میکاپشو باز کرد و با گوشیش اهنگ LMLY از جکسون وانگ رو پلی کرد...

با اهنگ بدن ظریفشو تکون میداد و قسمتهاییشو با صدای بلند میخوند...

کار میکاپش که تموم شد موهاشو مرتب شونه کرد و سمت کمد لباساش رفت...

بولیز یقه هفت مشکی و شلوار جین تنگ مشکی ای پوشید که رون های توپرشو به خوبی نشون میداد...

قسمتی از قفسه سینه سفید و کمی برجستش هم مشخص بود و تضاد زیبایی با لباس مشکیش ایجاد کرده بود...

گوشواره هاشو توی گوشش انداخت و توی اینه ژستی گرفت...

گوشواره هاشو توی گوشش انداخت و توی اینه ژستی گرفت

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.

×واااووو...مطمئنم همه امروز منو با مدل اشتباه میگیرن(خنده ی گشاد)

با صدای بوق ماشین کوک گوشیشو برداشت و لپ تاپشو از شارژ کند و توی کیفش گذاشت و از خونه بیرون رفت...

از در ساختمان بیرون اومد و سمت ماشین کوک دوید...درعقب و باز کرد و لپ تاپشو گذاشت و بعد از بسته در خودش جلو سوار شد...

talk to meTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang