درحالی که موهاشو سشوار میکشیدن نگاهی به تهیونگ کرد و گوشیشو دراورد...
مطمئن نبود که اینجا میتونه حرف بزنه یا نه پس ترجیح داد بهش پیام بده...
My little boy: ددی...یه چیزی میخوام بگم...
My daddy:بگو...
My little boy:میشه...امشب...به سان و وویونگ بگم که تو از قضیه خبرداری...؟
My daddy: چرا؟
My little boy: هم...خیال خودمون راحت میشه...هم اینکه...
My daddy: حرفتو بزن بیب...
My little boy: من میخوام...امشب حرف بزنم...میخوام راحت باشم...خیر سرم عروسی و چو و دوست قدیمیمه...
تهیونگ نگاهی به کوک که حین پیام دادن لباش از بغض غنچه شده بود کرد...
حق داشت...به خاطر شرط اون اینکارو کرده بود...و الان داشت عذاب میکشید...
My daddy: اگه پرسیدن چرا بهم گفتی چی؟...
My little boy: حقیقتو میگم...میگم نقشمون گرفت...به هدفم که تو بودی رسیدم...
My daddy: خیلی خب...به یه شرط...
My little boy: هر چی باشه قبول میکنم دد...
My daddy: هرجور شده از زیر زبون وویونگ میکشی که با سان هست یا نه...
کوک با چشمای گرد به تهیونگ نگاه کرد...
My little boy: ولی ته من حتی نمیدونم چطور بحثشو وسط بکشم....
My daddy:این دیگه به عهده ی خودته...وگرنه نمیتونی بهشون چیزی بگی...
My little boy: دد...من به عنوان خانواده چو باید پشت میکروفون صحبت کنم...مشکلی برات پیش نمیاد؟....
My daddy:نه میسپرم محافظا نذارن کسی بیاد تو....در کل مشکلی نیست...به زودی همه میفهمن...
My little boy: ددی...خواهش میکنم...یه راهنمایی کوچولو کن که من چجوری با وویونگ حرف بزنم...
My daddy:خب در ازاش؟
My little boy:برای ددی...ساک میزنم...
My daddy: توی دستشویی تالار...
My little boy: ته اونجا نمیشه...
My daddy:پس راهنمایی بی راهنمایی...
My little boy: عاهههه...باشه باشه...ولی اخر جشن باشه؟
My daddy: هووف...خیلی خب...
My little boy: حالا چیکار کنم دد بگو...
My daddy: مشروب...باهاش چند شات بزن...اما تو نخور...تو بریز توی گلدونی جایی...یه جوری که نفهمه...
My little boy: ولی چجوری راضیش
کنم...اون اصلا خیلی نوشیدنی الکلی نمیخوره
My daddy: میتونی راضیش کنی...بحث د‌وستی تو و اون و هوسوک و نمیدونم عروسی چو و ناراحت میشن و از اینجور چرت و پرتای عذاب وجدانی و وسط بکش...
YOU ARE READING
talk to me
Fanfiction[تمام شده✅] جئون جونگ کوک عکاسی که درست یک ساله عاشق مدلی که جدیدا حسابی درخشیده کیم تهیونگ ملقب به وی شده... +شرط استخدامش بالای ۳۰ سال بودنه...ولی من هنوز ۲۴ سالمههههه... 🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾 جونگ وویونگ پسری تنها که دوست و ادیتور جونگ کوکه و تاحالا چند...
