talk to me(part 82)

2.3K 271 168
                                    

بعد از حموم ساعت ۴ صبح لباساشونو پوشیدن و دوباره توی بغل هم خوابیدن...

تهیونگ اروم چشماشو باز کرد و با حس نبود کوکی توی بغلش چرخید که کوک و چسبیده به دیوار دید...

قل خورد و از روی ملافه بغلش کرد و یه پاشو روش انداخت...

قل خورد و از روی ملافه بغلش کرد و یه پاشو روش انداخت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


سرشو کنار گوشش برد و لاله ی گوشش و بوسید..

_هممم...کوکو...کوکی من...

کوک اروم تکونی خورد و د‌وباره چشماشو بست..

_پاشو بیبی...چرا اینجا اومدی؟...

+گرمم بود...دیوار...خنکه...

ته خندید و گردنشو بوسید...

_کیوتتت...پاشو...من گشنمه...کووووک...

جونگ کوک ناله ای کرد و بیشتر به دیوار چسبید...

تهیونگ پاشو بالا برد و چند بار به بوت کوک از روی ملافه ضربه زد...

تهیونگ پاشو بالا برد و چند بار به بوت کوک از روی ملافه ضربه زد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

+عوومم...خوابم میاددد...

_بلند شو لاو...ببینم درد نداری؟...

+نهههه...بذار بخوابمممم...

تهیونگ با تعجب بلند شد و جونگ کوک و چرخوند...

کوک چشماشو مالید و ملافه رو روی سرش کشید...

+عااااا...ولم کن دیگه...خستممممم تهههه...

_کوک...واقعا درد نداری؟...کمرت...دلت...

جونگ کوک ضربه ی ارومی به دیک ته زد که عاخی‌گفت و از روی تخت بلند شد...

+هیچیم نیست عزیزممم...چون اون قرصه همه هوش و حواسمو برده...و بد نیست بد‌ونی از عوارضش سگ اخلاقییییه اونم سر صبحححح...

talk to meWhere stories live. Discover now