بعد از حموم ساعت ۴ صبح لباساشونو پوشیدن و دوباره توی بغل هم خوابیدن...
تهیونگ اروم چشماشو باز کرد و با حس نبود کوکی توی بغلش چرخید که کوک و چسبیده به دیوار دید...
قل خورد و از روی ملافه بغلش کرد و یه پاشو روش انداخت...
سرشو کنار گوشش برد و لاله ی گوشش و بوسید.._هممم...کوکو...کوکی من...
کوک اروم تکونی خورد و دوباره چشماشو بست..
_پاشو بیبی...چرا اینجا اومدی؟...
+گرمم بود...دیوار...خنکه...
ته خندید و گردنشو بوسید...
_کیوتتت...پاشو...من گشنمه...کووووک...
جونگ کوک ناله ای کرد و بیشتر به دیوار چسبید...
تهیونگ پاشو بالا برد و چند بار به بوت کوک از روی ملافه ضربه زد...
+عوومم...خوابم میاددد...
_بلند شو لاو...ببینم درد نداری؟...
+نهههه...بذار بخوابمممم...
تهیونگ با تعجب بلند شد و جونگ کوک و چرخوند...
کوک چشماشو مالید و ملافه رو روی سرش کشید...
+عااااا...ولم کن دیگه...خستممممم تهههه...
_کوک...واقعا درد نداری؟...کمرت...دلت...
جونگ کوک ضربه ی ارومی به دیک ته زد که عاخیگفت و از روی تخت بلند شد...
+هیچیم نیست عزیزممم...چون اون قرصه همه هوش و حواسمو برده...و بد نیست بدونی از عوارضش سگ اخلاقییییه اونم سر صبحححح...
YOU ARE READING
talk to me
Fanfiction[تمام شده✅] جئون جونگ کوک عکاسی که درست یک ساله عاشق مدلی که جدیدا حسابی درخشیده کیم تهیونگ ملقب به وی شده... +شرط استخدامش بالای ۳۰ سال بودنه...ولی من هنوز ۲۴ سالمههههه... 🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾 جونگ وویونگ پسری تنها که دوست و ادیتور جونگ کوکه و تاحالا چند...