talk to me(part 24)

3.5K 551 110
                                    

از اسانسور پیاده شد و مستقیم سمت دفتر سان رفت...

میخواست بهش بگه اطلاعیه جدید بزنه چون مطمئن بود با رفتار دیروزش امکان نداره اون پسر حساس و خجالتی دوباره برگرده...

خواست درو باز کنه اما با دیدن چند تا کارمند که داشتن از کنارش رد میشدن چند ضربه به در زد...

سان راست میگفت اینروزا روی رفتارش خیلی کنترلی نداره نباید شرکتی که با جون و دل ساخته شو با رفتارای احمقانش از دست بده...

باید خودشو کنترل میکرد تا بیماریش برنگرده...اما با دیدن اون پسر انگار پرت میشه به اون دوران...

از اینکه اذیتش کنه...با حرفاش ازار بده و لرزش لبای خرگوشی و چونشو از بغض ببینه ارامش میگیره...

_هوووف بیخیال اون دیگه رف...

با بازشدن در و نمایان شدن جثه ی ظریفش روی مبل حرفش و خورد...

÷هی...تهیونگ...چیزی شده؟...

تهیونگ نگاهشو از پسر مضطربی که حالا ایستاده بود و به کف زمین خیره بود گرفت...

_هیچی...تانیم ساعت دیگه اتیله باشین...(پوزخند)

÷باشه میدونم...

تهیونگ سرتکون داد و سمت اتاقش رفت...دوباره اون افکار کثیف و لذت بخش داشتن تو ذهنش میومدن و تهیونگ نمیتونیت جلوشونو بگیره چون مسببش هنوز نرفته ...

روی میز نشست و دستاشو به هم کوبید...

_انگار تو هم تنت میخاره بچه..‌‌.(نیشخند)

.......

×نه اقای کیم...واقعا معذرت میخوام ولی جونگ کوک تا مدت نامعلومی برنمیگرده...

اقای کیم کلافه دستی به موهاش کشید...

اقای کیم_الان من چیکار کنم؟...برای بروشور جدید قطعاتمون احتیاج به عکس داریم‌...

وویونگ بلند شد و لبشو از استرس گازگرفت...باید میگفت؟...

×اممم...اقای کیم...اگر بخواید...من میتونم‌..‌.کمکتون کنم...

کیم با تردید به وویونگ نگاه کرد...

اقای کیم_چطور کسیو میشناسی؟...

×نه نه...خودم...البته من خیلی عکاسی نمیکنم...من فقط ادیت میکنم...

اقای کیم_بیا ببین میتونی کاری کنی؟...

۱ ساعت بعد

کیم به مانتیور لپ تاپ وویونگ خیره بود و چونشو میخاروند...

×میدونم به اندازه کوک خوب نشده هووووف...

کیم دستشو روی شونه ی وویونگ گذاشت.‌..

آقای کیم_وویونگ... هر کسی برای کاری ساخته شده...قسم میخورم کسی تو این شهر پیدا نمیشه که مثل تو از یه عکس بی کیفیت عکسی بسازه که انگار آینس...

talk to meWhere stories live. Discover now