talk to me(part 81)

2.6K 287 225
                                    

در و باز کرد که کوک به دیوار کوبوندش و در و با پاش بست...

لباشو با گرسنگی روی لبای نیمه باز تهیونگ گذاشت و بوسه ی پر سر و صدا و خیسی و شروع کرد...

با عجله دکمه های پیراهن تهیونگ و باز کرد و کتشوهم از تنش بیرون اورد...

از تهیونگ جدا شد تا پیراهنشو هم دربیاره که تهیونگ براید استایل بغلش کرد و سمت اتاق رفت...

روی تخت پرتش کرد و پیراهنشو دراورد و کمربندشو باز کرد و بعد از دراوردن شلوارش سمت کوک که به کمرش قوس داده بود و به خودش میپیچید رفت...

روی تخت پرتش کرد و پیراهنشو دراورد و کمربندشو باز کرد و بعد از دراوردن شلوارش سمت کوک که به کمرش قوس داده بود و به خودش میپیچید رفت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(اوووف🥵)

شلوار کوک و از پاش بیرون اورد و دکمه های پیراهنشو باز کرد...

_بیبی...انقد هولی که یه لحظه فکر کردم قراره منو بکنی(خنده)

کوک خنده ی کلافه ای کرد و لباسو از تنش کند...

تهیونگ روش خیمه زد و سراغ گردن برفی کوک که امشب زیادی توی چشم بود رفت...

بوسه ی ریزی رو هر قسمت میذاشت و بعد همونجارو محکم میمکید و مارک میکرد...

کوک نالش بلند شد و دستشو سمت دیکش برد که تهیونگ گرفتش...

+عااااه...بجنب تهههه...درد...دارم...

تهیونگ زبونشو از گردن تا خط سینه ی کوک کشید و دستشو از روی باکسری که کاملا خیس شده بود روی دیکش گذاشت...

فشار ارومی بهش اورد که کمر کوک بالا پرید و عاه غلیظی از بین لباش خارج شد...

_عاااه...چقدر خیس کردی عزیزممم...

+ا...این..قرصه...نمیذاره....خودم...و..عااااه...ک...ن..ترل...

_هیشششش فهمیدم فهمیدم عزیزمممم...

باکسرو پایین کشید و عضو کوک که تازه داشت سفت میشد و دید...

_فاککک ارضا شدی؟...

+هووووم...وقتی .....عااااه....روی ...تخ...ت پرتم...کردی...

تهیونگ سری تکون داد و دیکشو به دیک کوک مالید...

_بااین حساب دیگه احتیاج به لوب هم نداریم(نیخشند)

............

talk to meWhere stories live. Discover now