talk to me(part 60)

3K 348 83
                                    

+دد...ددییی...تهیونگگگگگ...

تهیونگ با ترس از خواب بیدار شد و به کوکی لخت که درحال پوشیدن لباساش بود نگاه کرد...

_چته کوووک...سکته کردم!

+منم دارم سکته میکنم لاوووو...

_چرا چیه؟...

+ساعتتت...ساعت دوعهههه...ساعت ۵باید تو تالار باشیم...عاهههه خدایا...

تهیونگ اهایی زیر لب گفت و خیلی ریکلس بلند شد و از اتاق بیرون رفت...

_دسشویی کجاست کوک...

جونگ کوک زیپ شلوارشو بالا کشید و از کمر تهیونگ گرفت و سمت دستشویی بردش...

+بجنب دد باشه؟...خواهش میکنم...

تهیونگ نیشخندی زد و داخل دستشویی رفت...

کوک توی اینه نگاهی به بوتش انداخت...

+خب خوبه...این یکی تنگ نیست...

سریع توی آشپزخونه رفت و کالباس و خیارشور و گوجه رو از یخچال بیرون اورد...

یکم پنیر ورقه ای و نون تست هم برداشت و مشغول درست کردن چند تا ساندویچ شد...

تهیونگ از دستشویی بیرون اومد و پشت میز نشست...

_من گشنمه کوک...اینا سیرم نمیکنن...

جونگ کوک ۵ تا ساندویچی که درست کرده بود و جلوی تهیونگ گذاشت...

+باشه باشه...همشو تو بخور فقط زودتر اماده شو تهیونگ باشه؟...

تهیونگ نگاهی به بالا تنه ی برهنه ی کوک و سینه هاش که حسابی کبود بودن کرد...

_من عادت دارم وقتی از خواب بیدار میشم اول شیر بخورم...

جونگ کوک سمت یخچال رفت و پاکت شیر و بیرون اورد...

+بیا عزیزم...فقط ترووووخداااا بجنبببب...

تهیونگ با پوزخند به پاکت شیر نگاه کرد...

_من گفتم شیر گاو؟...

+ببخشید دد فقط همینو دارم...

_کی گفته؟...

+ها...چی؟...

_من شیرتوت فرنگی بیبیمو میخوام...

کوک با گیجی پلک زد و به تهیونگ نگاه کرد...

+ا...الان...ندارم...

_جلوی من ایستادی و دروغ میگی بیب؟...اون همه شیر توت فرنگی ای که شب و روز میخوری...کجا میره هوم؟...

کوک رد نگاه تهیونگ و دنبال کرد و به سینه هاش رسید...

+اوع...ته...ته...خواهش میکنم الان نه...دیرمون میشه...باید آرایشگاهم...

_تا شیرمو نخورم هیچ کاری نمیکنم...

+ولی...اخه‌...هنوز درد میکنن...

talk to meWhere stories live. Discover now