talk to me(part 56)

3.1K 365 43
                                    

با صدای ملچ ملوچ و بوسه های خیس تهیونگ روی گردنش از خواب بیدار شد...

+عووومم...ته...

تهیونگ سرشو بلند کرد و لبای خیسشو(مال خودش) تو دهنش برد...

_عاااه...بیبی من بالاخره بیدار شد...

زانوشو بین پای کوک برد و کمی فشار داد...

_بهتری بیب؟...

+اگه تو بذاری...عاه...اره...

تهیونگ نیشخندی زد و لبای کوک و لیسید...

_عااااهه...تقصیر من نیست...

جونگ کوک چشماشو مالید و موهای تهیونگ و از صورتش کنار داد...

+پس کی مقصره؟...من؟...

تهیونگ دستشو روی دیک کوک کشید و لبشو گاز گرفت...

_هوووم...مقصر؟...هویج کوچولوی خرگوشمه...که سر صبح بزرگ میشه و به ددی سلام میکنه...

جونگ کوک از لمس دستای تهیونگ و حرفاش لبشو گاز گرفت و اب دهنشو صدا دار قورت داد...

+عاه...اینطوری که...هرروز...صبح...باید اینجوری بلند شیم...

تهیونگ پتو رو کنار داد و بولیز کوک و بالا داد...

روی شکمش خم شد و شروع کرد به ارغوانی کردن پوست برفیش...

جونگ کوک با ناله به خودش پیچ و تاب میداد و تغییر سایز عضوشو لحظه به لحظه حس میکرد...

+عااا...اوووم...ب...بسه...ته...

تهیونگ سرشو بلند کرد و به کوک نگاه کرد...

_اینو تو تعیین نمیکنی بیب!...

+ا‌‌‌‌...اخه...

با چشماش به پایین اشاره کرد که نگاه ته سمت شلوارکی که دیشب به کوک داده بود کشیده شد...

با دیدن برجستگی زیرش لبشو گاز گرفت و سرشو نزدیکش برد...

_عااا‌...بیبی...خیلی حساس شدی...اینجوری که نمیتونم تو شرکت بهت دست بزنم...

+م...منم...به خاطر...عااااع...همین...گ..گفتم...

تهیونگ نیشخندی زد و از روی شلوارک عضو کوک و بویید...

_هوووم...بوی کام میدی بیب...به این زودی خیس کردی؟...

جونگ کوک خواست چیزی بگه که با بوسیدن محکم دیگش لال شد...

_امروز یکم دیرتر میریم...اینجوری وقت دارم...تا یکم به بیبی بانیم و هویج کوچولوش برسم هوم؟...

........

×تو...تو مدل بودی؟...مثل تهیونگ؟...(متعجب)

÷خب...اره..ولی خیلی وقته که نیستم...

×چند وقت؟...

÷خب...از وقتی ووجین ۳ سالش بود...تقریبا ۳...۴...سال پیش..‌.

talk to meWhere stories live. Discover now