دوماه بعد...
با لبایی غنچه جلوی اینه ایستاد و به خودش نگاه کرد...
سان روی تخت غلتی خورد و ارنجشو زیر سرش تکیه داد و به همسر درگیرش نگاه کرد...
÷چیشده چاگی؟(لبخند)
وویونگ چرخید و لباسشو بالاداد و توی آینه به شکمش نگاه کرد...
×پس کی بزرگتر میشه؟...(کیوت)
سان با خنده بلند شد و سمتش رفت و از شونه هاش گرفت و روی تخت نشوندش و خودش هم کنارش نشست...
÷بزرگ میشه عزیز دلم تازه دوماهته...(لبخند)
×ولی شکم کوک بزرگتره...
سان نفسشو کلافه بیرون فرستاد و تیشرت وویونگ و از تنش بیرون اورد...
وو با گیجی به تیشرتش که گوشه ی اتاق پرت شد و سانی که حالا اونم تیشرت نداشت نگاه کرد...
سان روی تخت خوابوندش و شکمش که کمی برجسته شده بود و بوسید...
×عاه...اینجوری بخوابیم؟...
سان نیپل صورتیشو بوسید و تن لختشو تو بغلش کشید...
÷اوهوووم...میخوام تا شکمت بزرگ نشده و بغل کردنت سخت نشده هر شب همینجوری بخوابیم...
وویونگ خندید و سرشو توی گردن سان برد و کک و مکای ریزشو بوسید...
×خوبه...(لبخند)
.............
DU LIEST GERADE
talk to me
Fanfiction[تمام شده✅] جئون جونگ کوک عکاسی که درست یک ساله عاشق مدلی که جدیدا حسابی درخشیده کیم تهیونگ ملقب به وی شده... +شرط استخدامش بالای ۳۰ سال بودنه...ولی من هنوز ۲۴ سالمههههه... 🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾 جونگ وویونگ پسری تنها که دوست و ادیتور جونگ کوکه و تاحالا چند...