+من واقعا خجالت کشیدمممم...
تهیونگ خندید و ویلچر و سمت ماشین برد....
_خب اونجا یه مغازه مخصوص سکس توی...نمیدونم دقیقا از چی خجالت کشیدی بیبی...
جونگ کوک پلاستیک پر از هدبند خرگوش و بات پلاگ دم خرگوش و چوکر مخملی و گک ابنباتی و...نشون داد...
+این همه چیزو خریدیم...اونجا داری میگی بات پلاگ کینگ سایز بدهههه...الان فکر میکنه من چقدر گشادم(کیوت)
تهیونگ کوک و بغل کرد و صندلی عقب نشوندش...
_نه بیب...فقط تنگا کینگ سایز میخوان...یا کسایی که ددیشون کینگ سایزه...(پوزخند)
لبشو لیسید و در و بست و خودش کنار کوک نشست...
+پس کی میرونه؟...
تهیونگ پلاستیک و از کوک گرفت...
_جونگ...تو راهه...چون خریدا و گشت و گذار بیبیمون یکم زیادی طول کشید...فقط ۲ساعت دیگه مونده تا هواپیما بپره...جونگ وسایلو جمع میکنه و مستقیم برمیگردیم کره...
کوک با خوشحالی دستاشو بهم کوبید و خرگوشی خندید...
+اخ جووون...برمیگردیم...(خوشحال)
تهیونگ یکی از هد بندا(تل)های خرگوشیو روی سر کوک گذاشت...
_اووووع...این...
جونگ کوک تل و جا به جا کرد و خرگوشی خندید...
+چطور شدم ددی؟...
تهیونگ سرشو تکون داد و تل و از روی سر کوک برداشت...
کوک یکی دیگه رو برداشت تا تستش کنه...
VOUS LISEZ
talk to me
Fanfiction[تمام شده✅] جئون جونگ کوک عکاسی که درست یک ساله عاشق مدلی که جدیدا حسابی درخشیده کیم تهیونگ ملقب به وی شده... +شرط استخدامش بالای ۳۰ سال بودنه...ولی من هنوز ۲۴ سالمههههه... 🐾🐾🐾🐾🐾🐾🐾 جونگ وویونگ پسری تنها که دوست و ادیتور جونگ کوکه و تاحالا چند...