talk to me(part 65)

3K 334 75
                                    

_من میرم حموم...بیبی خوبی باش و به چیزی دست نزن هوم؟...

کوک روی مبل پاهاشو جمع کرد و تند تند سرشو تکون داد...

اما مگه میشد اتاق موردعلاقش...جایی که برای اولین باز تهیونگو دیده بود و باهاش یکی شده بود...

یه جایی تو این خونه باشه و کوک اروم بگیره؟

دلش برای بوی عود تندی که هنوزم یادش مونده تنگ شده بود...

صدای دوش اب و که شنید بلند شد و سمت اولین اتاق طبقه پایین رفت...

اروم درشو باز کرد که با یه اتاق پر از لوازم ورزشی رو به رو شد...

+وااووو...یعنی تو خونه تمرین میکنه؟...

یکم توی اتاق فضولی کرد و در و بست و سراغ اتاق بعدی رفت...

خواست درشو باز کنه اما...

+هایششش قفله...نکنه این باشه؟...

با لبای اویزون سراغ اتاق بعدی رفت که یکدفعه یاد چیزی افتاد...

+اوووه...یادمه وقتی بارون به پنجره میزد...از پنجره میتونستم درختارو ببینم...اصلا...از پله ها منو بردن...قطعا طبقه بالاست...

با خنده ی شیطون خرگوشی و زبونی که یکم بیرون اومده بود از پله ها بالا رفت و با کنجکاوی اطراف و نگاه کرد...

با خنده ی شیطون خرگوشی و زبونی که یکم بیرون اومده بود از پله ها بالا رفت و با کنجکاوی اطراف و نگاه کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(اخه فوضولیو تو چشاش ببینیننن🥺😭)

سراغ اولین اتاق رفت که با دیدن تخت دونفره بزرگ و فضای سیاه و سفید اتاق فهمید اتاق تهیونگه...

سراغ اولین اتاق رفت که با دیدن تخت دونفره بزرگ و فضای سیاه و سفید اتاق فهمید اتاق تهیونگه

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

+هایششش همین پریشب اینجا خوابیدما...

دراتاق و بست و سراغ بعدی رفت...

talk to meWhere stories live. Discover now