talk to me(part 34)

3.2K 458 63
                                    

با اصرار های ووجین بالاخره تونست صندلی جلو... روی پاهای وویونگ بشینه و کوله ی بیچارشو صندلی عقب پرت کنه...

وویونگ خمیازه ای کشید و سرشو به صندلی تکیه داد...

÷جلو خطرناکه ووجینم از این به بعد عقب میشینی باشه؟...

ووجین جاکلیدی باباشو هم از جیبش دراورد و کنار جاسوییچی وویونگ گذاشت...

><اخه دوست دارم پیش وودونگی باشم....

سان نگاهی به وویونگی که چشماش نیمه باز بود کرد...

÷امروز خیلی خسته شدی وو...

وویونگ با شنیدن اسم وو با شک به سان نگاه کرد...

×با منی؟...

سان با لبخند نگاهش کرد و دنده رو عوض کرد...

÷اره عزیزم من ووجین و هیچ وقت وو صدا نمیکنم(خنده)

وویونگ لبخند خسته ای زد و ووجین و توی بغلش کشید...

×نه...یکم زود بلند شدم...هنوز عادت ندارم...

÷مگه چند بیدار شدی؟...

ووجین دستشو روی رون وویونگ کشید و لبخندی از جای گرم و نرمش زد...

×۵...

سان توی کوچه پیچید و با تعجب به وویونگ نگاه کرد...

÷چرا انقد زود؟(متعجب)

×خونمون از اینجا دوره...نیم ساعتی راهه...(خمیازه)ترافیک باشه ۴۰ دقیقه...

سان با ریموت در پارکینگ و باز کرد و بالای ابروشو خاروند...

×نمیدونستم...اینجوری که خیلی اذیت میشی...

ماشین و پارک کرد و سمت ووجین برگشت تا بغلش کنه...

وویونگ دستشو بالا اورد و سر ووجینی که خوابیده بود و بوسید...

×خودم میارمش...

سان سر تکون داد و کمربند وویونگ و باز کرد و خودشم پیاده شد...

سریع ماشین و دور زد و در و برای وویونگ باز کرد...

وویونگ سر ووجین و روی شونش گذاشت و بغلش کرد و از ماشین پیاده شد...

سان در و بست و از صندلی عقب کوله ی ووجین و برداشت و سمت اسانسور رفت...

در باز شد و گذاشت اول وویونگ وارد شه بعد خودش هم پشت سرش وارد شد...

÷مثل اینکه خیلی خوشحال شد...

وویونگ موهای ووجین و نوازش کرد و اروم لب زد...

×دیدی گفتم...(لبخند)

با باز شدن در اسانسور خارج شدن و سمت در واحد رفتن...سان تو جیبش دنبال کلید گشت اما پیداش نکرد...

talk to meWhere stories live. Discover now