عمارت رز سفید

283 60 0
                                    

Act I

"نیمه شب، عمارت رز سفید، حومه پکن، مکان نامشخص"

جان وقتی بهش گفته شد، کیسه سیاهی که سرش بود رو برداشت و پیاده شد.
-اتاق تو طبقه اوله. تا وقتی کارمون تموم شه حق نداری جایی بدون اطلاع دادن بری. اگه جایی میری یا کاری میکنی یا کسی رو میبینی باید از قبل گفته باشیش. حق داشتن اسلحه هم توی عمارت نداری. تو دست و پای بقیه نمیای و لی هیه، اگه یه قدم پاتو از گلیمت درازتر کنی خودم شخصاً گلوتو میبرم.
رییس باند گفت و رد شد و جان بنظرش اومد که اون تهدیدها بی معنی بودن، البته که میدونست کجاست و اگه مچش رو بگیرن چی میشه.
از دری که رز سفید یکم پیش رفته بود وارد شد ولی یه نفر شبیه نگهبان جلوش رو گرفت.
ن. آقا لطفا اسلحه هاتون رو تحویل بدین.

بدون حرفی اسلحه هاش رو تحویل داد و بعد چک شدن دنبال نگهبان رفت. عمارت رز سفید واقعاً شایسته لقبش بود. کل عمارت به سبک سنتی چین ساخته شده بود و علاوه بر دیوارهای سفیدش، توی راه ها، گل کاری‌ها و تک تک دکوراسیون داخلی و خارجی، رزهای سفید به چشم میخوردن. بخاطر بوی محوی که میومد اون همینطور متوجه شد که این رزها طبیعین و پیش خودش فکر کرد این باید کار همسر یا پارتنر رییس باند باشه. این ظرافت و سلیقه خاص و هماهنگ با باند، جان تعجب نمیکرد اگه پشت سر مردی که تازه باهاش آشنا شده بود یه زن قوی قرار داشت، اون با آدمای مختلف از مرتبه های مختلف دیدار کرده بود و رئیس رز سفید نه تنها اولین مافیا، بلکه اولین رییس باندی که دیده بود هم نبود. با این‌حال میتونست مرتب‌ترین و بی‌نقص‌ترینشون باشه.
چیزی که اصولاً راجع به مردهای قدرتمند وجود داشت این بود که اون‌ها با کت شلوارهای میلیونی و ردیف دندونای طلا همراه زنجیرهای سنگینشون نیازی به توجه به جزئیات ریز نمیدیدن.
با این‌حال رز سفید، لباس ساده‌ای پوشیده بود و خبری از اون اکسسوری‌ها و استایلی که داد میزد: "من پولدارم" نبود.
درسته که اون لباس‌ها جنس خوبی داشتن ولی همشون تک رنگ، تمیز، اتو کرده و بدون ذره ای لک از شراب یا رد از خاک سیگار بودن که دیدنش روی لباسای این افراد برای جان عادی شده بود.
درعوض، کفش‌های واکس زده، موهای مرتب، نگاه تیز و خالی رز سفید بود که به چشم جان میومد. و حالا عمارتی که توش زندگی میکرد هم دقیقا همون ویژگی هارو بازتاب میداد.
جان قبلا توی عمارت های مافیایی زیادی بود و بعضی از اون‌ها واقعاً اغراق‌آمیز بنظر میومدن. عمارتی که توش از آدم به عنوان دکور استفاده میشد و درواقع افراد با بدن نقاشی شده روی ستون های خالی ژست میگرفتن.
یا جایی که یه "مزرعه" کوچیک از حیوونای اهلیِ ساخته شده با طلا و جواهر وسط یه عمارت مجلل وجود داشت. پول زیادی که یهو بدست آدم می‌رسید، ظرفیتش رو امتحان میکرد. جان به این باور داشت.
با این‌حال عمارت رز سفید، زیبا ولی ساده بود. تنها دکوراسیون رز سفید طبیعی بود، نه گچ‌بری، نه استفاده از آینه یا طلا و جواهر، هیچ چیزی توی این عمارت سفید به‌نظر نمی‌اومد بگه: "صاحب اینجا یکی از بزرگترین و گسترده‌ترین باندهای چین و آسیا رو داره."

暗火 (Dark Fire) Where stories live. Discover now