Act I
"05:10 صبح، عمارت رز سفید، حومه پکن"- چی گفتی؟
ییبو پرسید ولی جان بهجای عقب کشیدن اخمهاش رو توی هم کرد.
+واضح بودم!و درمقابل نگاه خیره و ساکت رز سفید با لحنی که رفته رفته عصبیتر میشد ادامه داد:
+ داری اینطوری رفتار میکنی، میخوای بهت توجهی نشون ندم؟ باشه دورت پیدام نمیشه!
با تموم شدن جملهاش دست به سینه شد.کاری که ییبو بعد کرد باعث شد پوزخند بزنه، البته که بهجای حل مشکل طبق معمول چاقوش رو درآورده بود!
- میخوای نادیدهام بگیری؟افسر بدون اینکه نگاه عصبیاش تغییر حالتی بده بیتفاوت دست به سینه شد و گفت:
+خودت میخوای.
ییبو نیشخند زد هرچند که لبهاش و چشمهاش در تضاد کامل بودن. جان مطمئن نبود که اون برق اشکه یا فقط داره توهم میزنه اما خب قطعأ احتمال خیالی بودنش بیشتر بود.
-من میخوام؟لحن ییبو شبیه کسی نبود که بخواد گریه کنه، درواقع فقط همون تمسخر روی اعصاب بود که توی صداش شنیده میشد پس جان سرتاپاش رو برانداز کرد و گفت:
+ظاهراً خوشت نمیاد. با توجه به رفتار همین چند دقیقه پیشات!تیزی و سرمای فلزی که دست ییبو بود رو روی گردنش حس کرد ولی نه عقب کشید و نه جا خورد. از ییبو، خشم کنترلنشدهاش، بیرحمیش و علاقهاش به خون ریختن کاملاً خبر داشت و همچنان کوچیکترین ذرهای ترس حس نمیکرد. - رفتار چند دقیقه پیشام؟
جان فقط پوزخند زد درحالی که ییبو ادامه میداد:
-رفتار چندساعت پیش تو چی بود؟افسر بالأخره پرسید:
+یادت نمیاد؟
و رز سفید بدون مکث جواب داد:
-تو چی؟ یادت نمیاد؟جان یه هوم آروم گفت، بهجای تشکر ازش برای اینکه کاری نکرده بود که پشیمون شن داشت مؤاخذهاش میکرد! پوزخند عصبی جای خودش رو به اخمهای توی هم داد.
+کدوم رفتار؟ که میخواستم بخوابی ؟ یا میخواستم مراقبت باشم؟ییبو محکمتر دستهی چاقو رو گرفت که باعث شد جان خراشیده شدن پوستش رو حس کنه.
-خودت خوب میدونی کدوم رفتار شیائوجان!
ظاهرأ رز سفید متوجه نبود یا براش اهمیت نداشت. جان عصبی داد زد:
+کدوم رفتار لعنتی؟!وانگ ییبوی کوفتی حتی نمیتونست بگه دیشب چیکار میخواست بکنه و انتظار داشت که جلوش رو هم نگیره؟ خندید، زهردار و برای چندثانیه متوالی. بعد توی چشمهای تیرهی مرد روبهروش نگاه کرد.
+میخوای چاقوت رو بیشتر فشار بدی؟
دستش رو روی دست ییبو گذاشت و نوک چاقو رو به گردنش فشار داد.ییبو چندثانیه کوتاه خیره شد و بعد یه نیشخند دستش رو آزاد کرد.
-فکر کردی اگه بخوام کاری کنم باهات با خودت انجامش میدم؟
قبل اینکه جان فرصت تحلیل حرفش رو داشته باشه، چاقو روی شاهرگ رز سفید بود.
YOU ARE READING
暗火 (Dark Fire)
Fanfictionژانر: پلیسی، جنایی، مافیایی، معمایی و انگست کاپل اصلی: ییجان (yizhan)/bjyx ساید کاپل(ها): ؟؟ وضعیت: کامل شده نویسندهها: Ajivid و Vitia (هپی اند.) خلاصه: سرگرد شیائوجان به عنوان یکی از بهترین مأمور مخفیهای دولت به مأموریتی برای نابود کردن یکی از...