خطری برای امنیت ملی

161 47 21
                                    

Act I
"10:00 صبح، آپارتمان شخصی شیائو چنگ، پکن"

+بسیار خب، سعیم رو می‌کنم.
شیائو جان گفت اما به‌جای لوهان صدایی که خیلی وقت بود منتظر شنیدنش بود بهش جواب داد:
ی. متوجه شرایطت هستیم افسر. کمکی از دست ما برمیاد؟
پدرش یوبین بود بعد از مدتی که حتی خودش هم نمی‌دونست چقدره.
ناخواسته لبخند زد و با لحن دلگرم کننده‌ای گفت:
ممنونم سرتیپ. من خوبم نگران نباشید، فقط فعلا وضعیتم اونقدر با ثبات نیست.
ی. دریافت شد.

جان نفس عمیقی کشید، می‌خواست هرجور شده اون حرف رو به پدرش بزنه. می‌دونست که هرلحظه ممکنه تماس قطع شه پس با اینکه حس می‌کرد زبونش مثل سنگ شده اون رو چرخوند و کلماتی که توی سرش بود رو گفت:
+ برای قتل عام متأسفم.

چند ثانیه پشت خط سکوت بود. چند ثانیه‌ای که یه سمت تماس پدری بود که تصویر جسد‌های نیمه حل شده و فیلم‌های اون جنایت جلوی چشمش زنده می‌شدن و سمت دیگه پسری که یه زیرزمین سرد رو به‌خاطر می‌آورد با درد کشنده‌ی توی زانوهاش و درد بیشتر توی قلبش. یوبین کسی بود که بالأخره سکوت رو شکست.
ی. این تقصیر تو نبود.

جان گلوش رو صاف کرد ولی توی صداش رگه‌هایی از شکستن بود. شکستن غرور و شکستن آرمان و امید یه افسر ارتش. برای کسی مثل اون، باورهاش درست مثل یکی از اعضای خانواده‌اش بودن و یک نفر، که اتفاقاً جان اون رو هم خانواده‌ی خودش می‌دونست، جلوی چشم‌هاش تک تک اون باورها رو سر بریده بود.
+باید بیشتر مراقب می‌بودم...

یوبین به صدای پسری که بزرگ کرده بود گوش می‌داد و برای اولین بار در عمرش خودش رو لعنت می‌کرد که محکمتر جلوی اون رو توی جوونیش نگرفته بود که وارد ارتش نشه.
ی. دیروز مراسم ختمشون بود، باشکوه و درخور لیاقت سرباز.
بعد این جمله بلافاصله صدای لوهان پیچید:
ل. تو نمی‌تونستی راجع به جانگ کاری کنی. الان هم وقتی کارش رو تموم کنی، انتقام خون برادرهامون گرفته میشه.

جان بالأخره از فشار دادن لب‌هاش روی هم دست برداشت.
+شما می‌دونید اون شب کی شما رو برده بود؟
ی. آره. با اینکه چهره‌اش رو خودمون نشناختیم، ولی فهمیدیم کیه. اسمش هنری ووئه، پسر جیار که تازه برگشته به کشور.

افسر سرش رو تکون داد.
+دریافت شد. راستی با اینکه کاورم لو رفته، قضیه‌ی نابودی خنجر سرخ به سرعت درحال انجامه. انگار چیزیه که همه‌شون می‌خواستن.
بلافاصله‌ یوبین و لوهان باهم گفتن:
ی. چطور؟
ل. همه‌شون یعنی کی؟
جان جواب داد:
+باندهای دیگه، دیشب برای حدود یه ربع تا بیست دقیقه چندتا از کله‌گنده‌هاشون از جمله رز سفید جمع شده بودن. ظاهراً وارد فاز دوم نقشه‌شون شدن.

لوهان همونطور که صوت‌ ضبط شده‌ی مکالمه رو وارد دیتابیس ارتش می‌کرد، پرسید:
ل. از هویت اصلی رز سفید به اطلاعاتی رسیدی‌؟ یا باندهای دیگه؟
ی. وقتی خنجرسرخ از بین بره، کی می‌خواد جاش رو بگیره؟

暗火 (Dark Fire) Where stories live. Discover now