part 27

132 47 145
                                    

لطفا قبل از خوندن ووت بدید و کامنت یادتون نره
کیوتی ها.

دستش رو تو جیبش برد و گوشیش رو درآورد. توی مخاطبینش دنبال شماره ژاو یو گشت و وقتی موفق به پیدا کردنش شد، نفس راحتی کشید. یک بار دیگه به کاری که میخواست انجام بده فکر کرد.

ممکن بود ریسک بزرگی باشه و تهش برای خودش بد تموم بشه، ولی به هیچ وجه نمیتونست اجازه بده ماموریت اون دو نفر به خوبی پیش بره.

پدرش بخاطر اشتباه کوچیکی که کرده بود، جلوی همه تخریبش کرد و حتی برای سه هفته، اون رو از هر ماموریتی منع کرده بود.

حالا ییبو که مسبب شکست ماموریت به اون مهمی شده بود، فقط بخاطر پیدا کردن اون پلیس، پدرش از تنبیهش صرف نظر کرده و دوباره، ماموریت جدیدی بهش سپرده بود. با یادآوری این اتفاقات، دندوناش با خشم به هم فشرده و دست هاش مشت شد.

حالا دیگه از تصمیمش مطمئن بود. پوزخندی گوشه لبش جا خوش کرد. اگه میتونست این ماموریتشون رو خراب کنه، پدرش حتما عصبی میشد و تنبیه سختی در انتظار ییبو بود.

قطعا تاثیر مستقیمی روی جایگاهش داشت و میتونست امتیازی برای خودش به عنوان جانشین به دست بیاره. با قدم های محکم به سمت اتاقش رفت. بلافاصله بعد از بستن در، با شماره دیگه‌اش که غیرقابل ردیابی بود به ژاو یو زنگ زد.

بعد از سه بوق، صداش توی گوشش پیچید. از اونجایی که یه مدت با باندشون همکاری میکردن و درارتباط بودن، ممکن بود صدای لی رو بشناسه، پس کمی سعی کرد تا صداش رو تغییر بده.

× بله

لی: جناب ژاو یو؟

× خودمم

لی: فقط میرم سر اصل مطلب، تو امروز با شیائولین قرار ملاقات داری، درسته؟

× تو کی هستی؟ از کجا اینو میدونی؟

لی: اینش مهم نیست....وقتی میخوای بری اونجا تعداد زیادی از افرادت رو با خودت ببر

× چرا باید اینکارو بکنم؟

لی: کسی که قراره باهاش روبه رو بشی شیائولین نیست

× منظورت چیه؟

لی: دو نفر از افراد باند دارک مونن، ولی خودشون تنها قراره برن اونجا

× جواب سوالمو بده....تو کی هستی؟

لی: دشمن دشمنت، دوستت به حساب میاد...پس دوستی‌ام که میخواد برای نابودی دشمنت بهت کمک کنه...حالا بستگی به خودت داره بهم اعتماد کنی یا نه...درضمن، برای من فرقی نمیکنه اونارو بکشی، ولی محض اطلاعت میگم، اون برادرزاده‌ی هوانه

و بدون اینکه منتظر جوابی از جانبش بمونه، تماس رو قطع کرد. نفس عمیقی کشید و خودش رو روی تختش انداخت. باید اعتراف میکرد تا حد زیادی استرس داره ولی باید مطمئن میشد این دفعه همه چیز به خوبی پیش بره.

THE GAME OF DESTINYOnde histórias criam vida. Descubra agora