part 77

161 56 580
                                    

لطفا قبل از خوندن ووت بدید و کامنت یادتون نره
کیوتی ها.

بعد از قطع شدن تماس، لعنتی به شانس مزخرفش فرستاد و مشتش رو نسبتا اروم روی فرمون کوبید. واقعا دلش نمیخواست با اون عوضی تماس بگیره. ولی چاره ای نداشت و باید این کارو میکرد.

نفس عمیقی کشید و سعی کرد به خودش مسلط باشه. شماره ییبو رو گرفت و منتظر موند. طولی نکشید که تماسش جواب داده شد و صدای متعجب ییبو توی گوشش پیچید.

_ شیائو ژان...چیزی شده؟

+ رییس میخواد ببینتمون

_ مارو؟

+ بله من و تو رو...

با مکث کردن ییبو، بیحوصله پرسید.

+ چته؟ نمیتونی بیای؟

_ کجایی؟

+ به توچه...

_ نچ...دو دقیقه آروم باش...میشه بیای دنبالم؟

+ چته؟ فلجی؟ چلاقی؟ کوری؟ یا چی که نمیتونی خودت بیای؟

_ وحشی ماشینم خراب شده...

+ تنها ماشین توی خونتون همونه؟

_ نه همون نیست...ولی لی و سوهو نیستن...پس ماشیناشون نیست...

+ ماشین اون گوش دراز احمقو بگیر

_ نمیده....

+ به من چه...

_ هی چت میشه بیای دنبالم؟

+ رانندتم مگه؟

_ منم نمیام...میگم شیائو ژان بهم خبر نداده

ژان اصلا نمیفهمید دلیل این همه اصرار ییبو برای اینکه بره دنبالش چیه. ولی دلیل ییبو، حل کردن مشکلات بینشون بود. دو سه بار اخیر که باهم برخورد داشتن، ییبو قبول داشت تقریبا گند زده. البته اگه از خیر اون حرفای ژان توی مهمونی میگذشت.

ولی خب نمیخواست دوباره توی یک دور باطل لج و لجبازی گیر کنن. این لجبازی ها به اندازه کافی بهشون آسیب زده بود.

ژان چند لحظه ای سکوت کرد ولی بلاخره راضی شد.

+ باشه...نیم ساعت دیگه دم خونتونم...نبودی میرم

بدون اینکه اجازه بده ییبو جوابی بده، تماس رو قطع کرد و راه افتاد. سر نیم ساعت رو به روی عمارت بود و با ندیدن ییبو، نیشخندی از روی رضایت زد. ولی هنوز نیشخندش کامل نشده بود که در باز شد و ییبو به سرعت بیرون اومد.

THE GAME OF DESTINYحيث تعيش القصص. اكتشف الآن