لطفا قبل از خوندن ووت بدید و کامنت یادتون نره
کیوتی ها.( خب خب همین اول کاری بگم که، تولد داریم چه تولدی!
تولد پسر هات و خفنمون
توله شیر بالغمون
پسرک همه فن حرفیمون
پسرک قوی و محکمی که نشون داده میتونه به هرچیزی که میخواد برسه و هیچ چیزی مانعش نمیشه.
پسری که میتونه الگو فوق العاده ای برای تلاش زیاد و صبر توی راه هدفی باشه که برات با ارزشه.
دی دی قشنگ شیائو ژانمون و خوش خنده شیرینمون مبارک باشههههه.
این پارت به افتخار تولد پسرمون)سهون و بکهیون به همراه ژان از عمارت عظیم خارج شده و منتظر برای اومدن ماشین، بیرون ایستاده بودن.
هردو سوالاتی در ذهنشون برای پرسیدن داشتن، اما فقط سهون بود که جرات بیانش رو داشت، با اینکه حرفهاش رو توی مهمانی با ژان زده و نیازی به بحث راجع به اون موضوع نداشت، اما نمیتونست اشارهای به مکالمهی لحظاتی پیش نکنه.
پس فقط نفس عمیقی کشید و مختصر گفت:
سهون: پس واقعا همینو میخوای؟
+ بههرحال که قرار نبود مزخرفاتش رو باور کنم
سهون: اون پسر تخس و یکدندهایه...اما وقتی جلوی همه اون حرفهارو زده یعنی واقعا پشیمونه...چرا نمیتونی باورش کنی؟
+ چون روزی رو میبینم که مثل پدرش، یکی از مارو بهکشتن میده
منتظر پاسخ سهون نموند و بهسمت ماشینی که لحظاتی پیش مقابلشون متوقف شده بود، رفت. نگاه متعجب سهون و بکهیون از جواب ژان، رفتنش رو تماشا میکرد، اما در آخر بهخودشون اومده و بهسمت ماشین رفتن.
درسته که ییبو یکدنده و تخس بود، اما ژان هم گاهی دستکمی از اون پسر نداشته و نظرش به هیچ عنوان عوض نمیشد. اهمیتی نداشت که سهون با ژان همنظر بود یانه، درآخر به تمام نظرات و تصمیماتش احترام میذاشت و مانعاشون نمیشد.
البته که همیشه هم قرار نبود در برابر تصمیمات اشتباه ژان عقب بکشه و بیکار بمونه. سهون حتی بیشتر از ژان از رفتار ییبو عصبانی بود ولی چیزی که بهش فکر میکرد، موقعیت ژان بود. پس اگه لازم بود برای درست شدن این موضوع کاری بکنه، انجامش میداد.
************
بعد از مهمونی، با توجه به اینکه ییبو بی حرف به اتاقش رفته و حتی در رو قفل کرده بود، بیخیال حرف زدن باهاش شد و فقط به اتاقش رفت تا بخوابه.
صبح فردا، صدای زنگ خوردن گوشی دلیل اخم غلیظی بین ابروهاش و بهم خوردن خواب شیرینش شد. تصمیم به ایگنور صدای زنگ موبایل گرفت، اما موفق نشد و با چشمهایی نیمهباز گوشیاش رو از روی میز کنار تختش برداشت.

ANDA SEDANG MEMBACA
THE GAME OF DESTINY
AksiFiction: THE GAME OF DESTINY genre: Action _ mafia _ thriller _ angst _ romance Author: SHIA _ HANA couple: YiZhan همه ما برای زندگی هامون برنامه ریزی های زیادی داریم. تصمیمات بزرگی میگیریم و میخوایم از خیلی چیزها دوری کنیم. ولی گاهی فراموش میکنیم...