آرک « فراموش شده»8

9 2 7
                                    

. ◊ . ◊ . قسمت ۸. ◊ . ◊ .

موران:

و چندبار دیگه در زد... اووففف چقدر یه دنده است این پسر. رفتم سمتش و کشیدمش کنار. لوئیس چپ چپ نگام کرد و گفت:

- داری چه غلطی میکنی؟

+ در رو باز میکنم.

و با یه لگد، در اتوماتیک باز شد. فرد چپ چپ نگاهم کرد و با بی اعتنایی از کنارم رد شد. گفتم:

- خب چیه؟ این در ها اینجوری باز میشن دیگه...

لوئیس: راست میگی~ هرکسی بلده چجوری در خونه اش رو باز کنه!

- اصلاً خوبی به شما نیومده!

پشت سرشون رفتم داخل و در رو بستم. هوای اتاق خیلی خفه بود و پنجره های شکسته هم بادی رو رد و بدل نمی‌کردن... همینجوری اطراف رو نگاه میکردم که یهو توجهم به شرلوک که روی زمین افتاده بود جلب شد... هااا؟؟؟ این چرا اینجوری لخت افتاده کفه زمین؟!
فرد رفت سمتش و گفت:

- به نظر نمیاد حالش خوب باشه، بهتره کمکش کنیم بشینه.

+ چرا به من نگاه میکنی، به موران بگو.

× داماد توئه، به من چه...

+ هااان؟؟؟

- لوئیس-سان!! الان وقتش نیست.

لوئیس نفس عمیقی کشید و درحالی که بهم چشم غره می رفت، از شونه هاش گرفت و بلندش کرد اما در همون لحظه، یهو صدای زمزمه ای به گوش رسید که می گفت:

- لـ-لیااااممم~

ودففففااااکککک! هاهاهاهاها~ قیافه ی لوئیس شبیه علامت سوال شده بود. خواست ولش کنه روی زمین که فرد گفت:

- اینکار رو نکن... مگه نمیبینی بدنش داغه؟ باید کمکش کنیم.

+ چرا من باید بهش کمک کنم؟ چرا موران نکنه؟

× چه بدجنسی هستی تو مرد! میخوای دامادت بمیره داداشت بیوه بشه؟!

+ به درک!!!

یهو در همون لحظه شرلوک دستاش رو به سمت لوئیس دراز کرد و با همون صدای ضعیفش گفت:

- لـ-لیاااامممم~

+ ایششش!!! بهم دست نزن!!

و ولش کرد روی زمین. عصبانیت از چهره ی فرد ای که به ندرت عصبانی میشد، مثل شعله ی آتیش موج‌ بندری میزد! اخ از دست جفتشون.
رفتم سمت فرد و گفتم:

- برو کنار من خودم بلندش میکنم.

و خواستم بلندش کنم که یه دفعه از دست هام در رفت و مثل قرقی پرید سمت لوئیس و بغلش کرد و گفت:

- لـ-لیاااااممم... لیااامممم~ نروووو... لیاااااامممم....

ودفااااککک!!! هاهاهاها~ قیافه ی لوئیس، وااااییی فقط اون قیافه ای که به خودش گرفته بود!!! انگار یه مریض جزامی بهش دست زده!!! هاهاهاهاها~ کله اش از عصبانیت دود کرده بود!
فرد فوری خودش رو رسوند بهش و گفت:

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: 5 days ago ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

Blood turns Lili red (Moriarty The Patriot)Where stories live. Discover now